اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 97
جمعبندى بحث اجتهاد نزد متقدّمان
نتيجه اين كه
هيچيك از اين دو برداشت، درست نيست: عالمان امامى متقدّم، نه همگى نصگرا و
اجتهادگريز بودهاند، و نه همگى اهل اجتهاد و استدلال عقلى. اما ريشه اين
برداشتهاى دوگانه و متناقض، افزون بر دوگانگى معناى اجتهاد، در اينجاست كه تقابل
اين دو گروه، سياه و سفيد نبوده و نيست؛ بلكه همچون رنگينكمانى با طيفهاى ضعيف و
شديد است. در صفحات آينده، هنگام بحث از جايگاه عقل و دليل عقلى نزد اصحاب حديث،
توضيحات بيشترى در اينباره خواهد آمد و طيفوارگى اين گرايشها روشنتر خواهد شد.
كوتاه سخن اين كه: اصحاب حديث براى يافتن حكم شرعى، به حداقلى از كاربرد عقل نيز
توجه داشتند، و متكلّمان نيز به ارزشمندى و محوريت حديث واقف بودند؛ ولى با درجات
مختلف. اينك، برخى با استناد به محوريت حديث در آثار هردو گروه، همه را حديثگرا
شمردهاند و ديگران نيز به موارد استدلال عقلى نگريستهاند و همگان را اهل اجتهاد
خواندهاند و چون خلاف تصريح خود متقدّمان است، دست به توجيهات يادشده زدهاند.
افزون بر همه
آنچه گفته شد، گواهى معاصران اصحاب حديث نيز قرينه محكمى بر درستى ادعاى اخباريان
است. آنان به صراحت گفتهاند كه اصحاب حديث، اهل «نظر و اجتهاد» و حتى «تعقّل»
نيستند.[1] حتى به گفته عبدالجليل
قزوينى، اصحاب حديث كه مركز علمى قم را در اختيار داشتند، مخالف «هرگونه استدلال و
اجتهاد و تفكّر عقلانى در جامعه شيعى» بودهاند.[2]
آيا تعقّل و تفكّر نيز اصطلاح عامّه بوده است؟ البته اينگونه تعابير، اغراقآميز
است؛ ولى در مجموع، بايد پذيرفت كه
اصحاب حديث
شيعه در سدههاى نخست، با «هرشكلى از استنباط و استخراج فقهى كه از چارچوب نصوص
خارج شود»، مخالف بودهاند.[3] و دست كم برخى از
[1]. مانند سيدمرتضى( م 436 ق) در: رسالة فى الردّ على أصحاب العدد(
رسائل الشريف المرتضى، ج 2، ص 18).