اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 75
رويكردهاى
رايج در ميان مجتهدان پيش از خود، در شمار زمينهسازان انتقاد از اجتهاد و بازگشت
به حديثگرايى، جاىگرفتند. شهيد ثانى (911- 966 ق) تقليد از مجتهدانِ درگذشته را
جايز نمىدانست و به ويژه در رسالهاى خاصّ اين موضوع، فقهاى شيعه را به خاطر
تقليد از پيشينيان، ملامت كرد. مقدّس اردبيلى (م 993 ق) هم كه مشخّصه كار او،
اتّكا بر فكر و اجتهاد تحليلى و تدقيقى بدون توجه به آراى پيشينيان بود، در مواردى
كه اقوال فقهاى پيشين با برخى از روايات مخالفت داشت، ترديدى در ردّ نظرات آنان به
خود راه نمىداد. شاگردان او مانند سيّد محمّد عاملى صاحب مدارك (946- 1009 ق) و
شيخحسن صاحب معالم (959- 1011 ق) نيز از همين روش پيروى كردند و بعضى از آراى
متأخّران را كه با قدما مخالفت داشت، ردّ كردند. چنين رويكردهايى، از يك سو،
آمادگىِ لازم را براى بازخوانىِ نقّادانه آثار فقهاى متأخّر را فراهم مىكرد و از
ديگر سو، زمينهساز گرايش به آراى قدما بود.[1]
چنان كه عبدالنبى سعد جزايرى (م 1021 ق)، از شاگردان صاحب مدارك، با تأليف كتاب
الإقتصاد فى شرح الارشاد در سال 1015 ق، نه برخى فتاوا، كه اصل روش مكتب اصولى را
به انتقاد گرفت.[2]
اجتهاد به دلايلى همچون دارا بودن جنبه عقلى
قوى و سابقهاى متهم به منشأ سنى، در معرض انتقادت تندى بود؛ هم به لحاظ تشابهات
لفظى و حتى محتوايى، و هم به استناد پيشينهاش در تاريخ اسلام، آمادگى آن را داشت
كه يكى از ساختههاى انحرافى عامّه براى رويارويى با اهل بيت (عليهم السلام) معرفى
شود.[3] يكى از نشانههاى اين مطلب،
همين است كه خود اخباريان؛ بهويژه در آغاز پيدايش اين مكتب، بر «غيرشيعى» بودن
شيوه اجتهاد تأكيد مىكردند و همكيشانِ شيعه خود را به دليل استفاده از اين شيوه،
به «پيروى كوركورانه يا تأثير پذيرى از اهل سنت» متهم مىساختند.[4]
محمّدامين استرآبادى معتقد بود «اصحاب ائمه طاهرين، همگى طريقه