اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 74
هرچند
تأثيرپذيرى اخباريان از اين جريان، به يكى از بزرگان شيعه نسبت داده شده،[1] هيچدليلى براى پذيرش آن نداريم
و به نظر نمىرسد كه به استناد همين شباهت، بتوان آن را پذيرفت.[2]
افزون بر اين كه اين فلسفه، مبتنى بر ردّ هرعلّت غيرتجربى و ماورايى است. اين كجا
و اعتماد فراوان بر نصوصى كه بدون مبدأ وحيانى، هيچ اعتبارى ندارند؟! اينجا عقل
ناچيز شمرده مىشود تا در برابر غيب كرنش كند؛ آنجا عقل بيش از حد كارآ پنداشته
مىشود تا از غيب بىنياز شود و حتى انكارش كند!
پنج. انتقاداتى از رويكردهاى اجتهادى
تاريخ فكر در همه جوامع، حاكى از پيمودن راه
آزمون و خطا براى رسيدن به نوعى تكامل و همانديشى است. چندى كه از غلبه رويكردى
گذشت، اشتباهاتش آشكار مىگردد و باد انتقاد بر آن مىوزد تا بشر گامى به جلو
گذاشته باشد. ولى اگر در عرصهاى زيادهروى يا سوء استفاده شده باشد، واكنشها نيز
تندتر است؛ چندآن كه برخى را به موضع تفريط و واپسگرايى مىكشاند.[3] با گذشت دو قرن از سيطره مكتب
حلّه بر فقه شيعه، وقت آن فرارسيده بود كه پيرايههايش زدوده شود.
در همان اوايل قرن دهم كه برخى از فقها،
گامهايى در جهت احياى مكتب اهلحديث برمىداشتند،[4]
گروهى از بزرگان مكتب اجتهاد نيز با انتقاد از برخى
[1]. شهيد مطهرى اين نظر را از قول آيتالله بروجردى نقل مىكند؛ ولى
خودش اين نظر را بعيد مىشمارد. بعضى ديگر، قاطعانه آن را ردّ كردهاند؛ زيرا
محمّدامين استرآبادى دهها سال قبل از هيوم و جان لاك( دوپايهگذار اخباريگرى)
درگذشته است و هيچگونه دليلى بر ارتباط او و اروپاييان در دست نيست( اسلام و
مقتضيات زمان، ج 1، ص 150).
[2]. ادوار اجتهاد، ص 307؛ كيهان انديشه، ش 13، ص 2؛ تاريخ حصر اجتهاد،
به كوشش محمّدعلى انصارى، ص 49.
[3]. مانند تعبّد بىجا به كتاب مقدّس و آيين كليسا، كه تجدّدگرايى(
مدرنيسم) را در پىآورد و در دوران مدرنيته نيز بشر آن قدر بر عقل و تجربه خويش
پافشُرد و زيادهروى كرد كه به واكنشى به نام پساتجدّدگرايى( پستمدرنيسم)
انجاميده است.