اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 73
علّيت ميان
آندو را به ذهن مىرسانَد. بر اساس آنچه گذشت، اين هردو جريان، ريشهها و عوامل
مشترك يا مشابه نيز داشتهاند؛ و حتى بر اساس آنچه در باب ساختار گفتمان خواهد
آمد، هرگفتمانى همواره در دادو ستد با گفتمانهاى مجاور خويش است. پس
تأثيرپذيرىشان از يكديگر، فىالجمله محتمل و حتى قطعى است. همچنين، تأثيرپذيرىِ
يك فرد نيز كاملًا عادى است؛ ولى اين، غير از تأثير عميق جريانى در يك گفتمان، بر
پيدايش همان جريان در گفتمانِ ديگرى است.
همانند آنچه در باره ابنابىجمهور و رابطهاش
با مكتب اخبارى گذشت، درباره پيروان او در مسلك شيخى نيز گفته شده است. البته در
اين جا به عكس آنجا، پيدايىِ مسلك شيخيه را متأثّر از انديشه اخباريگرى
دانستهاند.[1] با توجه به قرائن، چنين سخنانى
پذيرفته نيست؛ ولى همانگونه كه در باره سلفىگرى گذشت، شيخيه و اخباريگرى را نيز
از اين رو كه همزمان، در يك بستر تاريخى، و در شرايطى نسبتاً يكسان پديد آمدهاند،
مىتوان مرتبط دانست و علاوه بر تأثيرات متقابل هر يك بر ديگرى، جريانهاى مشابه
آن دو را بررسى كرد.
ديدگاهى ديگر
در دوران صفويه، حكومتهاى غربى روابط خود را
با جوامع شيعه بهويژه ايران افزايش داده بودند؛ هرچند كه در آغاز، با نيتى كاملًا
كينهتوزانه همراه بود.[2] پس علاوه بر جامعه اهل سنّت،
جوامع اروپايى نيز در مجاورت شيعيان بودند و همين، مىتوانست زمينهساز كنشها و
واكنشهاى متقابل هر يك بر ديگرى گردد.[3]
از آنجا كه اروپا در اين دوره، شاهد پيدايش فلسفه حسّى بود، برخى بعيد
ندانستهاند كه همين رويكرد غربى، زمينهساز پيدايش اخباريگرى در عالم اسلام باشد.[4] توضيحْ اين كه اين نگرش در
علوم، فقط به تجربه بسنده مىكرد و از آن رو همانند نگرش اخباريان پنداشته شده كه
احكام عقلى غيرمستند به حسّ را باطل مىدانست.
[1]. دايرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 7،« اخباريان»، احسان قيصرى.
[2]. ر. ك: ايران در چهار كهكشان ارتباطى، محسنيان راد.
[3]. آغاز شناخت اروپاييان از اسلام شيعى، دقيقاً در همين دوره بوده است.
[4]. خردورزى و دينباورى، احمدحسين شريفى و حسن يوسفيان، ص 61.
اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 73