اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 435
نجاست بعد از زوال تغيّر، استفاده مىشود كه آن آب، پاك است و اين دو
استصحاب، تعارض پيدا مىكنند و از حجّيت مىافتند.[1]
دسته دوم:
ولى بيشتر اصوليان (مانند سيّدمرتضى و بسيارى از اخباريان)، مقتضى براى حجّيت
استصحاب را تمام نمىدانند تا نوبت به مانع برسد و براى عدم تماميت مقتضى،
راههايى را طى كردهاند. اخباريان به چند دليل تمسّك كردهاند:
1. هر
واقعهاى كه امّت تا روز قيامت احتياج دارد، ما خطاب قطعى براى آن واقعه داريم و
در هر موردى كه قطع به حكم شرعى نداريم و حكم، معلوم و روشن نيست، ائمّه (عليهم
السلام) تصريح كردهاند كه در آن مورد، توقّف كنيم و با وجود اخبار توقّف، ديگر
مجالى براى استصحاب باقى نمىماند؛ زيرا شرط استصحاب، آن است كه دليل و خطابى
نباشد و اخبار توقّف، خودش دليل است، مانند حديث نبوىاى كه امور را به سهقسم
حلال، حرام و مشتبه تقسيم مىكند.[2] پس در مواردى كه حكم شرعى
براى ما روشن نيست، داخل در اخبار توقّف مىشود و با وجود اخبار توقّف، ديگر شكّى
نداريم كه استصحاب- كه موضوعش شك است- جارى شود.[3]
2. آنچه از
استصحاب استفاده مىشود- بنا بر آنچه گفتهاند-، فقط ظن و گمان است و طبق آيات و
روايات، ظن در احكام شرعيه، نه تنها اعتبار ندارد، بلكه استصحاب، افاده ظن هم
نمىكند؛ زيرا اين استصحاب، درواقع، حكم موضوع و حالتى، به موضوع و حالت ديگر است.
وقتى كسى كه آب ندارد، نمازش را با تيمّم شروع
مىكند و در
حين نماز، داراى آبى مىشود، اين دو حالت، نقيض يكديگر هستند، و در اين صورت،
چگونه انسانْ ظن و گمان دارد كه حكم حالت اوّل، باقى است؟[4]
3. افرادى كه
قائل به استصحاب هستند، دو حالت مختلف در حكم را بدون دليل جمع كردهاند. در حالت
اوّل وقتى ما حكمى را با دليل ثابت كرديم، بايد نسبت
[1]. مناهج الاصول و الاحكام، ص 240؛ مصباح الاصول، ج 3، ص 38.