اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 387
فتوا متضمّن انذار است و بايد تحذّر كرد، و لازمه وجوب تحذّر، حجّيت
فتواى فقيهى است[1] كه ناظر در اخبار است و
متعارضات اخبار را راجع مىكند و عمومات آن را تخصيص و مطلقات را تقييد مىزند؛
ولى در راوى حديث، فقاهت شرط نيست تا آيه فوق او را حجّت بكند.[2]
اين آيه، هم
بر حجّيت فتوا دلالت دارد و هم بر جواز تقليد.[3]
و اگر اجتهاد بر همه واجب بودچنانچه حلبيان مىگويند-، كوچكردن براى تفقّه را بر
تمام فرقهها واجب مىكرد.[4]
در آيه ديگرى
خداوند مىفرمايد: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.[5]
آيه، وجوب سؤال را براى افرادى كه در موضوعى، آگاهى ندارند، واجب مىداند، و سؤال
هم مقدّمه عمل است، نه اين كه خود پرسش، مقصود اصلى باشد؛ وگرنه، اين، لغو است و
اثرى ندارد. پس، از آيه استفاده مىشود كه جاهل بايد به عالم مراجعه كند كه از او
تعبير به تقليد مىشود، و فتواى عالم بر جاهل، حجّيت دارد و اگر حجّت نباشد، سؤال
از او لغو مىشود.[6]
به اين
استدلال، اشكال شده كه از آيه استفاده مىشود بپرسيد تا علم پيدا كنيد و بعد بر
طبق علم، عمل كنيد و اين ربطى به تقليد ندارد.
جواب
دادهاند: مستفاد عرفى از مراجعه جاهل به عالم براى عمل است، نه براى علم پيداكردن،
چنانچه مراجعه به طبيب براى عمل است، نه آن كه عالم به طبابت بشود و بعد عمل كند.[7]