اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 363
موارد مخصوص داشتيم، در اين صورت، فتوا و عمل از روى علم است؛ خواه
علم به واقع پيدا كنيم يا نكنيم، و داخل در آيات و روايات نيست.[1]
رابعاً: اين
روايات، دلالت دارند كه افتا نيز همچون قياس و استحسان و غير از آنچه در آن زمان
ميان عامّه رايج بوده، حرمت دارد.[2]
لذا شيخمفيد
و محمّد تقى رازى اصفهانى معتقدند كه اجتهاد، دو اطلاق و معنا دارد: 1. آن كوشش
مجتهد است تا بتواند از كتاب و سنّت و آنچه اعتبار آن از كتاب و سنّت ثابت شده، به
حكم شرعى، ظنْ پيدا كند.
2. استخراج
احكام و تحصيل مطلق ظن، هرچند ظنون عقليه و استحسانات ظنّيه و قياسات و مصالح
مرسله بوده باشد. قسم اوّل، نزد شيعه معتبر است و عمل شيعه، پيوسته بر آن بوده، و
در هر عصرى، مجتهدانى بودند كه در فتاوايشان به آنان مراجعه مىكردند؛ ولى قسم دوم
در بين اهل سنّت، متداول و معروف بوده و در نزد شيعه، اعتبار ندارد و عمل به
مقتضاى آن را در احكام شرعيه، باطل مىدانند. اگر كسى از اماميه، اجتهاد را نفى
كند، نظرش به معناى دوم اجتهاد است.[3]
خامساً: ما
ادلّهاى بر حجّيت اجتهاد به معناى اوّل داريمكه در ادامه، بيان مىكنيم-. در اين
صورت، حكم و فتوا بر اساس آن آيات و روايات، تخصيص خورده است، چنانچه شهادت دو
شاهد و ... خارج شده است.[4]
دليل دوم
يكى ديگر از
ادلّهاى كه اخبارىها بر عدم جواز اجتهاد، استدلال كردهاند، رواياتى است كه ما
را از عملكردن به رأى و قياس، نهى مىكنند[5]
كه ما به دوروايتْ بسنده مىكنيم:
[1]. هداية المسترشدين، ج 3، ص 690؛ الرسائل الاصولية، ص 12؛ عوائد
الأيّام، ص 356؛ فرائد الاصول، ج 1، ص 134. نيز ر. ك: مبحث اوّل از فصل چهارم.