اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 297
خبر واحد بهشمار مىآيند[1]
و چون خبر واحد، علمآور نيست، در اصول دين نمىتوان بدان اعتماد كرد.
3. تقليد،
«قبولكردن گفته ديگران بدون درخواست حجّت» است و اين در اصول عقايد، عقلًا قبيح
است.[2] اين دليل، عقلى است؛ ولى چه
بسا كسى از تقليد، به يقين برسد. آيا مىتوان آن را قبيح دانست؟ پس اين دليل، اخصّ
از مدّعاست و فقط در جايى كاربرد دارد كه از تقليد، يقين حاصل نشود.
4. تقليد،
استناد به فتواى ديگرى در مقام عمل است؛ ولى در اصول دين، عملى در كار نيست تا
مستند به فتواى غير شود.[3] در حالى كه، همگان اين تعريف
را قبول ندارند و بعضى از متأخّران، تقليد را صرف التزام به فتواى غير مىدانند.[4]
5. چون
پيامبر اسلام (ص) در اصول دين، مأمور به علم بود،[5]
امّت او هم بايد در اصول دين، علمآموزى كنند؛ زيرا خداوند يكتا، دستور داده است
كه از قرآن پيروى كنيد،[6] و امّت پيامبر، سزاوارتر از
اويند در اين كه براى عمل به اين دستور، به تحصيل علم در اصول عقايد بپردازند و
دست كم، از باب تأسّى به ايشان[7] بايد چنين كنند.[8]
اشكالى كه به
اين دليل وارد شده، اين است كه چه بسا تكليف به علم و يقين در اعتقادات، مختص به
پيامبر خدا (ص) بوده باشد و دستور خداوند، مبنى بر پرسيدن از دانايان (اهل ذكر)،[9]
«اطلاق» دارد و مقيّد به فروع نشده است.[10]
[1]. الفوائد الحائرية، ص 456؛ الذريعة إلى اصول الشريعة، ج 2، ص 517 و
527.
[4]. از اين روست كه شهيد مىگويد:« هر چيزى كه به عملْ تعلّق ندارد و
مطلوب در آن، علم و يقين است، تقليد در آن جايز نيست( القواعد و الفوائد، ج 1، ص
319، قاعده 112).
[5]. به استناد آياتى از قرآن، مانند: سوره محمّد، آيه 19.