اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 286
امّا هميشه چنين نيست؛ زيرا در همان دسته از مباحث اعتقادى كه به
گمانشان محدوده نقل است، از عقل يارى جستهاند. براى نمونه، ديديم كه سيّد نعمة
الله جزايرى كه به دفاع از رأى صدوق در «سهو النبى» پرداخته-، همانند او گريزى از
استدلال عقلى نيافته است. محمّدتقى مجلسى بر پايه آيه
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ،[1]
معرفتالله و شناخت يگانگىِ او را بر همه امّتْ واجب مىشمارد و سپس به قاعده عقلى
«قُبح كذب»، استناد مىكند و مىگويد:
و همينكه
خداوند، خود، توسط انبيا و اوليا، از وحدانيت خويش خبر داده، كافى است تا به
يگانگىاش پىببريم؛ زيرا كذب، بر او قبيح است و احتياجى به دليل ديگر نيست؛ گرچه
دلايل آن، بسيار است.[2]
البته شايد
بتوان اعتبار اينگونه موارد را از روايات به دستآورد؛ ولى عدم ذكر روايات، نشان
مىدهد كه اعتبار آن، به تنهايى نيز مورد تأييد بوده است. اين مطلب، بهويژه
هنگامى روشنتر مىشود كه به بار معنايىِ تعابيرى چون «قبيح» بنگريم كه اصطلاحى
كلامى است. در برخى از اينگونه موارد، از دليل عقلى براى تكميل دليل نقلى، يا
توجيه يا تأويل آيات و روايات، استفاده شده است؛ امّا برخى از اخباريان تصريح
كردهاند كه اگر حكم عقلى، مبتنى بر عقل بديهى[3]
و يا فطرى[4] باشد، پذيرفتنى است. امّا
مگر آنچه اصوليان و متكلّمان از آن دفاع مىكنند، چيزى جز عقل بديهى يا فطرى است؟
ديدگاه
متكلّمان در شناخت خدا
بر خلاف
اخباريان، متكلّمان و مجتهدان شيعه، عقيده دارند كه در اصول دين و بهويژه
خداشناسى، تنها علم و يقينى معتبر است كه از روى فكر و نظر باشد.[5]
سيّد مرتضى معتقد است: