اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 262
ناگفته نمانَد كه اين گونه تعابير، بهروشنى نشان مىدهد كه بسيارى
از اصوليان، با همه جلالت و فضلشان، به كنه سخن اخباريان پىنبردهاند. آنان
مىگويند: «اين دليل، موجب قطع نيست» و اينان به جاى اثبات قطعيت دليل، پاسخ
مىدهند كه «قطع در همه حال، حجت است». مرحوم علّامهطباطبايى مىگويد:
لازمه ابطال
حكم عقل، اين است كه توحيد، ثبوت، امامت و ديگر معارف دينى را نيز باطل كنيم [؛
زيرا حجّيتشان نتيجه حكم عقل است]. چگونه ممكن است از حكم عقل، نتيجهاى گرفته
شود و بعد با همان نتيجه، حكم عقل را باطل كنيم؟[1]
روشن است كه
اخباريان معارف و اصول اعتقاداتى از اين دست را مبتنى بر دلايل عقلى بديهى و قطعى
مىدانند؛ ولى آنچه از نگاه آنان بىاعتبار است، دلايلى كه معتقدند موجب قطع و حتى
ظن هم نمىشود. پس سخنشان مستلزم دور نيست و اشكال علامه طباطبايى وارد نيست. به
علاوه، محلّ اصلى نزاع، در احكام شرعى است كه همگى اعتبارىاند، به خلاف اعتقادات
كه هم واقعىاند و هم قابل ادراك. پس قياس اين دو با يكديگر، درست نيست.
پرسش و
پاسخى در كاربرد عقل
در پىِ
مخالفت اخباريان با حجّيت عقل نظرى، اين اشكال بر آنان وارد مىشود كه لازمه سخن
شما اين است كه عقل به هيچ وجه معتبر نباشد؛ با اين كه در بسيارى از اخبار معصومان
(عليهم السلام)، بر عقل اعتماد شده و گاه، عقل را ابزار شناخت حجّت خدا[2]
و گاه، خودِ آن را يكى از حجتهاى خداوند دانستهاند.[3]
مفاد برخى از آيات قرآن نيز مدح و تمجيد از كسانى است كه به مقتضاى عقول خود عمل
مىكنند[4] و برخى نيز
[2]. ر. ك: إثبات الهداة، ج 1، ص 25، ح 20؛ الوافى، ج 1، ص 112؛ مرآة
العقول، ج 1، ص 79.
[3]. مانند سخن امام موسىبن جعفر( عليهما السلام) كه به هشامبن حكم
مىفرمايد:« إنّ لله على الناس حُجّتين: حجّة ظاهرة وحجّة باطنة. فأمّا الظاهرة
فالرسل والأنبياء والأئمّة، وأمّا الباطنة فالعقول»( الكافى، ج 1، ص 16، ح 12).