اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 252
از طريق دليل عقلى به تنهايى و بدون دليل نقلى، اطمينانى براى ما
حاصل نمىشود؛[1] چراكه ادلّه عقلى، اساساً
تمام نيستند؛ چه رسد به اين كه بخواهيم به واسطه آنها احكام شرعى را اثبات كنيم.[2]
محمّدامين
استرآبادى از بزرگان مكتب اخبارى، مىگويد:
ادراكات و
دريافتهاى عقل، يا از ضروريات دين و مذهب است كه تمام علماى اسلام و يا تشيّع
مىدانند كه اينها دستور اسلام است و جاى اختلافنظر در اصل آنها نيست، مانند:
نماز، زكات و حج. اين ادراكات حجّيت دارند. و يا از ضروريات دين و مذهب نيست و
نظرى است، خواه از اصول دين باشد و يا از فروع دين، مانند: حكمت الهى و حكمت
طبيعى، علم كلام، اصول فقه و مسائل فقهى. در اين موارد، حكم عقل حجّيت ندارد و ...
در بسيارى از مباحث كلامى كه متكلّمان فقط به حكم عقل اكتفا مىكنند، روايات
متواترى از اهلبيت رسيده و آنها با اين روايات متواتر مخالفت مىكنند، و اگر آنان
در مسائل كلامى به سخنان ائمه (عليهم السلام) استدلال مىكردند و اعتبارات عقلى را
مؤيّد روايات مىشمردند، براى آنان بهتر بود.[3]
علامهمجلسى
نيز بر همين رأى است و با تعريضى به متكلّمان مىگويد:
اين كه امام
صادق (ع) در حديثى مىفرمايد:
«يهلك أهل
الكلام و ينجو المسلمون»
و متكلّمان
را مذمّت كرده، از اين جهت است كه آنان با عقلهاى ناقص خود، قواعد و مقدّماتى را
تأسيس كردهاند كه بيشترِ گزارههاى علم كلام، به آنها برمىگردد؛ هرچه با آن اصول
و قواعد سازگار باشد، مىگويند: اين، مطابق اصول ماست. و هرچه سازگار نباشد،
مىگويند: مخالف اصول است.[4]
روشن است كه
او و ديگر اخباريان، عملكردن به اين احكام اصول عقلى را بدان جهت جايز نمىدانند
كه معتقدند چنين احكامى، هم قطعى نيستند و هم از كتاب و سنت استنباط نشدهاند
وگرنه، حتى عقل فطرى صحيح را كه تعصّب و