تمسّك
كردهاند؛ زيرا بر اساس روايات،[3] سنّت نبوى نيز مانند قرآن
عامّ و خاصّ، مطلق و مقيد، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، مؤوّل و غيرمؤوّلى دارد
كه در نزد اهلبيت مخزون است و ما نمىتوانيم آنها را از يكديگر جدا كنيم. دليلى
ديگرى هم در اين بحث داريم كه در عدم جواز تمسّك به ظواهر قرآن مطرح نبود، و آن
اين كه دروغپردازانِ بسيارى بر رسول خدا دروغ بستند،[4]
و بازشناسى حديث دروغ از غيرآن، از ناحيه ديگرى غير از روايات اهل بيت (عليهم
السلام) ساخته نيست. پس تنها احاديث ائمه است كه ناسخ را از منسوخ و راست را از
دروغ جدا مىكند و هرگاه براى تميز دادن اينها به روايات اهلبيت مراجعه نكنيم و
به استناد احاديث نبوى، در احكام نظرى حكم به وجوب و يا حرمت چيزى بدهيم، اين حكم
فقط افاده ظن مىكند؛ در حالى كه در آيات و رواياتى كه گذشت، از عملكردن به ظنّ
نهى شده است.[5]
شاهد بر اين
مطلب، رواياتى است كه به يكى از آنها بسنده مىكنيم. كلينى از سليمبن قيس هلالى
چنين نقل مىكند:
از امير
مؤمنان على (ع) پرسيدم: من از سلمان و مقداد و ابوذر، بعضى از تفاسير قرآن و
احاديثى از پيامبر مىشنوم و شما هم آنها را تصديق مىكنيد؛ ولى اين
[1]. بحارالأنوار، ج 73، ص 345، ح 12؛ موسوعة أطراف الحديث النبوى، ج 7،
ص 264.
[2]. سنن أبىداود، ج 3، ص 526( باب فى تضمين العارية)، ح 3561.
[3]. شيخحرّ عاملى بابى را به اين روايات اختصاص داده است( وسائل
الشيعة، ج 18، ص 152، باب عدم جواز استنباط الاحكام النظرية من ظواهر كلام النبى
المروى من غيرجهة الأئمة ما لم يعلم تفسيره منهم( عليهم السلام)).
[4]. افزون بر آنچه در روايت سليمبن قيس مىآيد، روايات ديگرى نيز دال
بر اين مطلب است، مانند سخنى از خود آن حضرت كه فرمود:« قد كثرت على الكذّابة و
ستكثر بعدى»( الإحتجاج، ج 2، ص 246؛ بحارالأنوار، ج 2، ص 225 و ج 50، ص 80، ح 6؛
رسائل الشريف المرتضى، رسالة فى الردّ على أصحاب العدد، ج 2، ص 56).
[5]. الفوائد المدنية، ص 47، 125، 131، 136، 149، و 165؛ الفوائد
الطوسية، ص 184- 185؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 77( صفات القاضى، باب 9)، ذيل حديث 3.
اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 238