اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 209
نمىكردند. از اينرو، هنگام نقل آنچه مورد اطمينان نبوده، احتياط
فراوان مىكردند تا قرائنى به آن ضميمه كنند كه موجب صحّت و ثبوت آن روايت شود.
براى نمونه، شيخصدوق وقتى حديثى را از احمدبن زياد نقل مىكند، مىگويد: «من اين
حديث را از احدى غيراز احمدبن زياد نشنيدم؛ ولى او شخص ثقه و متديّن و فاضلى است».[1]
و پس از نقل حديثى از علىبن عبدالله ورّاق، مىگويد: «من اين حديث را از احدى
غيراز علىبن ورّاق نشنيدهام، و او اين حديث را براى من از سعدبن عبدالله از
احمدبن اسحاق نقل مىكند».[2] گاهى نيز اصرار دارد كه بگويد
اين حديث را از استادم ابن وليد روايت نمىكنم؛ بلكه فقط از فلان راوى شنيدهام و
در نزد من صحيح است.[3] اين كه صدوق فقط درباره چند
روايات انگشتشمار از اين دست،[4] چنين توضيحاتى داده و در بقيه
روايات سكوت كرده، قرينه روشنى است بر اين كه به صحّت باقى روايات، قطع و جزم
داشته است. به ديگر سخن، در روش او، اصل بر اين است كه احاديث كتابش معتبرند و
نيازى به دفاع از صحّت آنها ندارد. از اينروست كه در موارد خروج از اين اصل، خود
را نيازمند توضيح مىبيند.
نقدى بر
قطعيت كتب حديث
اصوليان و
برخى از اخباريان كه قطعىالصدور بودنِ اخبار كتب حديثى و حتى كتب اربعه را
نمىپذيرند و بر اين باورند كه اعتمادكردن به آنها، به شناخت حال رُوات و خصوصيات
سلسله سندشان احتياج دارند، پاسخهاى متعدّدى به دلايل اخباريان دادهاند كه بيشتر
به انكار مقدّمه اوّل و تشكيك در بعضى از قرائن آن
برمىگردد.
روشن است كه اگر يكى از مقدّمات برهان قطعى نباشد، نتيجه آن برهان هم قطعى نخواهد
بود. اين پاسخها به اجمال عبارتاند از: