اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 144
شيخيوسف بحرانى و بعضى ديگر به پيروى از او، بر اين باورند كه بضاعت
علمىِ سيّد هاشم بحرانى، اندك بوده و توانايىِ ارائه فتوا نداشته است؛ زيرا گرچه
تأليفات فراوان، نشاندهنده كثرت اطلاع او از اخبار است، ولى اين تصنيفات، تنها
جمع و تأليف روايات است و در آن ميان، مطلبى از خود وى و يا ترجيح نظرى بر نظر
ديگر، و اختيار يك قول، ديده نمىشود. حتى در پاسخ به استفتائات نيز به شيوه
عالمان سدههاى نخست، به گزارشى از مصادر فتوا پرداخته و متن اخبار را به عنوان
فتوا نوشته است.[1]
اين سخن،
درست نيست؛ زيرا سيّد هاشم در فقه استدلالى نيز دو كتاب داشته است: يكى به نام
التبيان و ديگرى به نام التنبيهات كه مشتمل بر استدلالاتى در مسائل فقهى از كتاب
طهارت تا ديات است.[2] و به گفته سيّد محسن امين
(رحمه الله)، چون شيخيوسف بحرانى و برخى ديگر، از اين دو كتاب اطلاع
پيدانكردهاند، در مقام فقهى او ترديد كردهاند.[3]
او در بحرين،
از موقعيت ممتازى برخوردار بود و بجز تأليف و تدريس، زعامت فقهى و مرجعيت دينى-
اجتماعى را نيز بر عهده داشت و مقام قضا و رسيدگى به امور حسبيه، بعد از محمّدبن
ماجد، به او منتقل شده بود. امر به معروف و نهى از منكر را در آن ديار انتشار داد.[4]
صاحب جواهر كه از بزرگان مكتب اجتهاد است، سيّد هاشم بحرانى را همچون مقدّس
اردبيلى، نمونه بارزى از ملكه عدالت شمرده، مىگويد:
بنابراين كه
معناى عدالت، «ملكه و صفت نفسانى و نيروى بازدارنده در وجود
انسان» بوده
باشد كه او را از گناهان كبيره و اصرار بر صغاير بازدارد- نه حسن ظاهر-، حكمكردن
به عدالت اشخاص ممكن نيست، مگر اين كه آن فرد در تقوا، همانند مقدّس اردبيلى و
سيّد هاشم بحرانى باشد.[5]