اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 107
در جمعبندى اينبحث، بايد به چند نكته توجه كرد:
1. شايد
بتوان گفت كه در مجموع، رويكرد غالب در ميان پيشينان، عدم حجّيت ظواهر قرآن بوده
است؛ ولى اين انتقاد به نصگرايانى چون شيخصدوق و علىبن ابراهيم وارد است كه چرا
گاهى بدون نصّ، به آيات قرآن تمسك كردهاند؟ حتى به باور برخى از اصوليان،[1]
شيخصدوق در كتاب اكمال الدين، به قدرى به آيات و غيرآيات اعتماد مىكند كه
اصوليان در فروع دين، آنقدر اعتماد نمىكنند؛ چه رسد به اخباريان كه عقيده دارند
در عمل، فقط علم و يقين معتبر است. پس با اين حال، چرا استرآبادى قاطعانه معتقد
است كه اصحاب حديث- و از آن جمله، شيخصدوق-، ظواهر قرآن را بدون تفسير و بيانى از
اهلبيت (عليهم السلام) حجّت نمىدانستهاند؟ اخباريانى كه اين ادّعاى استرآبادى
رامسلّم گرفتهاند، درصدد توجيه اين موارد برآمدهاند. چنان كه وقتى صدوق در كتاب
فقهىاش براى بيان احكام، نخست به آيات قرآن تمسّك مىكند، محمّد تقى مجلسى در شرح
آن مىگويد:
اين كه به
آيات در مرحله اوّل استشهاد مىكند، از باب تبعيت از اصحاب است وگرنه، عادت و شيوه
اخباريان اين نيست؛ بلكه ظاهر كلام آنان اين است كه فهم آيات، توقّف بر بيان امام
(ع) دارد. پس شايد صدوق، خبرى را در اختيار داشته گوياى اين كه معصومان (عليهم
السلام) به اين آيات تمسّك كردهاند.[2]
البته از ديد
اصوليانى كه ادعاى استرآبادى را درست نمىدانند، مجلسى، تنها بر اساس پيشفرض ذهنى
خويش، چنين توجيهى را آورده است؛ ولى بر فرض كه اين توجيه در باره صدوق درست باشد،
درباره علىبن ابراهيم [زنده در 307 ق] چنين نيست و بايد بپذيريم كه استرآبادى درباره
او اشتباه كرده است؛ چراكه او را اخبارى خوانده و تمام تفسير او را به اين گمان كه
از اصحاب عصمت و طهارت گرفته
شده، موجب
علم و يقين پنداشته است.[3] حالْآن كه اين تفسير، سراسر
روايى نيست. وى بسيارى از آيات را طبق فهم و نظر خويش، تفسير كرده، بدون اين كه روايتى
ناظر