در اينجا به اين نتيجه مىرسيم كه اجماع امت در تمام ازمنه و وحدت نظر در اين مورد خاص- با وجود اختلافات متعدد در زمينههاى ديگر- تنها حافظ و نگهبان قرآن بوده است. و با انتقال سينه به سينه آيات آن و اهتمام به ضبط قرآن بوده است كه در مورد صحت و يكنواختى آيات، اتفاق نظر حاصل شده است. همين اتفاق نظر در مورد آيات دليل روشنى است بر آن كه احيانا بعضى اغلاط و كتابتهاى نادرست، ناشى از سهو كاتبان بوده است.
سهو و خطا در استنساخ و قرائت
در اينجا بعيد نمىدانيم كه نوع ديگرى از اقسام اشتباهات و يكى ديگر از اسباب اختلاف قرائت را اشتباه نساخ در كتابت مصاحف معرفى كنيم. طبيعى به نظر مىرسد كه ناسخى هنگام كتابت از روى مصحف حرفى را و حتى چه بسا سطرى را كم يا زياد كند و يا تركيبات را تغيير دهد.
مثلا: مردم از اطراف شام براى استنساخ از روى مصحف امام و داشتن مصاحفى براى خود به مدينه مىآمدند[2]. و معلوم بود كه پس از استنساخ فرصت مقابله مجدد نبود و اين مصاحف به همين ترتيب در اختيار ديگران قرار مىگرفت. و آنان احيانا اگر غلطى داشت همان غلط را به گمان اين كه درست است مىخواندند. و به ديگران هم منتقل مىكردند به گمان اين كه اين قرائت خاص فلان صحابى است.
تازه اين در صورتى بود كه قارى خودش به خوبى مىتوانست آيات را درست قرائت كند، وگرنه مزيد بر علت شده مشكل را افزايش مىداد. و شايد خيلى از قرائات شاذه كه به ابن مسعود و غيره نسبت داده مىشود از همين نوع اشتباه نساخ باشد. چون كه ممكن است شخصى كه قرائت خوبى داشت، دسترسى به مصحفى از يك صحابى مشهور پيدا مىكرد، و از روى اين مصحف براى خود مصحفى استنساخ مىكرد و در حين استنساخ سهوا غلطى مرتكب مىشد- كه معمول است در نسخ كتب بزرگ- و كسى كه بعد از اين