responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ری‌شهری، محمد    الجزء : 1  صفحة : 349

از شب‌هاى سال 1922 ميلادى حاج زين‌العابدين تقى اف احضار و همه اموالش در همان شب مصادره مى‌شود و در باغ شخصى خودش محبوس مى‌گردد و براى او شرايطى پيش مى‌آيد كه به نان شب هم محتاج مى‌شود و بايد به سربازها التماس كند تا برايش نان بياورند!

در اين شرايط، نصايح آن پير روشن ضمير را به ياد مى‌آورد، كه چنين روزى را براى او پيش‌بينى كرده بود، فرزندان خود را خواسته و به آن‌ها وصيت مى‌كند: پس از مرگ، جنازه‌ام را به باغ «كردكان» ببريد و مرا زير پاى ميرزا ابوتراب دفن كنيد، تا ديگران بدانند آنچه پاى آن عالم ربانى مى‌دانست، سر من نمى‌دانست!

حاج زين‌العابدين در سال 1924 ميلادى (اول صفر 1343) از دنيا رفت و بنا به وصيت او در پايين پاى آية الله ميرزا ابوتراب به خاك سپرده شد![1]


[1]. اين داستان را ابتدا حجة الاسلام والمسلمين سيد على اكبر اجاق‌نژاد، براى من تعريف كرد. پس از آن جناب حجة الاسلام و المسلمين عادل مولايى نيز آن را به تفصيل و به صورت مكتوب ارائه كرد. آنچه در متن آمده، برگرفته از گفته و نوشته آن دو بزرگوار است. توضيحات پاورقى نيز از متن آقاى مولايى اخذ شده است.

اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ری‌شهری، محمد    الجزء : 1  صفحة : 349
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست