اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 225
4/ 20 تشرّف به محضر ولىّعصرعجل الله تعالى فرجه در عرفات
جناب حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ حسين انصاريان نقل كرد:
فردى بود به نام محمدعلى اربابى تهرانى كه با آقاى شيخ رجبعلى خيّاط، بسيار نزديك بود. درباره سفرش به مكه مىگفت: شب نهم به عرفات رسيدم. در آن زمان، عرفات بسيار تاريك بود و از چراغ دستى استفاده مىشد. ساعت ده شب بود كه پيوسته متذكّر حضرت امام عصرعجل الله تعالى فرجه بودم، البته نه براى زيارتشان؛ چرا كه خود را لايق زيارت ايشان نمىدانستم. بيرون چادر، متذكّر بودم در حالىكه هيچ كس حضور نداشت، صدايى به زبان فارسى روان شنيدم كه گفت: آقاى حاج محمد على!
برگشتم و با يك چهره منوّر، روحانى و آسمانى مواجه شدم.
گفت: بيا كنار دست من.
گفتم: چشم! و در حقيقت به سوى ايشان كشيده شدم. كنارش نشستم.
فرمود: امشب شب عرفه است، زيارت حضرت سيدالشهداء وارد است، دلت مىخواهد من يك زيارت بخوانم؟
من از كودكى زيارتهاى معروف را شنيده بودم و با آنها آشنايى داشتم و مضامين و كلمات آنها را مىدانستم. به ايشان گفتم: خيلى دوست دارم.
حدود يك ساعت زيارتى را خواند كه من تا آن زمان نشنيده بودم. كلمه به كلمه كه مىخواند، من حفظ مىكردم و تا آخر به حافظهام سپرده شد. گريه كردن آن
اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 225