اسم الکتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور المؤلف : موتسكى، هارالد الجزء : 1 صفحة : 380
فرد ديگرى نسبت داده نشده است. البته [شاختگرايان] مىتوانند بگويند اين روايات درواقع غيرنبوى بوده و إسناد آن در دورههاى بعدى به شكل وارونه ساخته شده است. امّا در اين صورت، ديگر انتساب روايت به پيامبر نمىتواند ملاك شاختگرايان در تاريخگذارى روايت قرار گيرد.
سرانجام اينكه روش شاخت در يافتن حلقه مشترك هميشه وفادار و پاسخگو نيست. چنانكه از نمودار 3 نيك پيداست، ما در اينجا با موردى روبروييم كه اين روش گير مىكند: تمام أسانيد از قتادة عبور مىكنند. طبق قواعد شاختگرايان، چارهاى نداريم كه قتادة، يكى از معاصران، يا يكى از اخلاف او را پديدآورندهاين روايت بدانيم (احتمال آخر كه اصلًا امكان ندارد، چون قتادة خود از تابعين است). با تمام اين احوال، بر اساس شواهد تاريخى، روايت بهوضوح در دورهاى بسيار زودتر از قتادة شكل گرفته است. اگر به منابع تراجم و شرح احوال اعتماد كنيم، بايد بگوييم قتاده در زمان ابنزبير كودكى بيش نبوده است.[1] بهتر آن است كه بگوييم قتاده اين روايات را در جوانى و مدتى پس از حادثه ساخته است. روشن است هيچيك از اين توجيهها قانعكننده نيست[2].
5. نتيجهگيرى
نتايج سه پژوهش مختلف را در اين مقاله ارائه كردم تا اعتبار روشهاى شاخت را از طريق تطبيق بر روايات آخرالزمانى- كه خود از روى شواهد مستقل و بيرونى قابل تاريخگذارىاند بسنجم. آنچه گذشت نمونهاى كوچك بيش نبود، امّا بد نيست به جمعبندى نتايج موقت پردازيم. چنانكه ديديم، تاريخگذارى روايات آخرالزمانى چندان كه انتظار داريم، يا آنچنانكه نظريه خوشبينانه شاخت اظهار مىكند، ساده و روشن نيست. حتى در بهترين موارد، روايت آخرالزمان ژانر سنجيده و حسابشده خاصى ندارد و با آسيبهايى كه در نقل آن روى داده، محتواى تاريخىاش غالباً
[1]. تولد وى را در سال 61 ق دانستهاند( ابنحجر، تهذيب، ج 8، ص 355، سطر 6).
[2]. فرض دوم، تالى فاسدى نيز دارد: ديگر نمىتوان براى هيچ روايت آخرالزمانى تاريخى از اين متأخّرتر(terminus ante quem ) تعيين كرد.
اسم الکتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور المؤلف : موتسكى، هارالد الجزء : 1 صفحة : 380