responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فروغ ابدیت المؤلف : سبحانی تبریزی، جعفر    الجزء : 1  صفحة : 801

سر تسلیم فرود آورند و این دژ بزرگ و مرکز مقدس بدون خون‌ریزی فتح شود، دستور داد که سربازان اسلام در نقاط مرتفع آتش افروزند و برای ایجاد ترس بیشتر، دستور داد هر فردی به طور مستقل آتش افروخته، تا نواری از شعله‌های آتش کلیه کوه‌ها و نقاط مرتفع را فراگیرد.
قریش و هم‌پیمانان آنان، در خواب غفلت فرو رفته بودند. از طرف دیگر، زبانه‌های آتش و شعله‌های آن- که کلیه نقاط مرتفع را به صورت توده آتشی در آورده و به بیوت و خانه‌های اهل مکه روشنایی بخشیده بود- رعب و وحشتی در دل آنان افکند و توجه آن‌ها را به جانب نقاط مرتفع جلب کرد.
در این لحظه، سران قریش مانند «ابو سفیان بن حرب» و «حکیم بن حزام» برای تحقیق از مکه بیرون آمده به جستجو پرداختند.
«عباس بن عبد المطلب» که از «جحفه» ملازم رکاب پیامبر بود، با خود فکر کرد که اگر اردوی اسلام با مقاومت قریش روبه‌رو شوند؛ گروه زیادی از افراد قریش کشته خواهد شد. پس چه بهتر، نقشی را ایفا کند که به نفع طرفین تمام گردد و قریش را وادار به تسلیم کند.
وی بر استر سفید پیامبر سوار شد و شبانه راه مکه را در پیش گرفت، تا محاصره مکه را به سمع سران قریش برساند و آن‌ها را از فزونی سپاه اسلام و روح سلحشوری آنان، آگاه سازد و بفهماند که چاره‌ای جز تسلیم نیست.
او از دور مذاکره «ابو سفیان» و «بدیل بن ورقا» را شنید که به یکدیگر چنین می‌گفتند:
ابو سفیان: من تاکنون آتشی به این فزونی و سپاهی به این فراوانی ندیده‌ام. بدیل بن ورقاء: آنان قبیله «خزاعه» اند که برای نبرد آماده شده‌اند.
ابو سفیان: خزاعه کمتر از آنند که چنین آتشی روشن کنند و چنین اردویی تشکیل دهند.
در این بین عباس سخنان آنان را قطع کرد و ابو سفیان را صدا زد و گفت:
اسم الکتاب : فروغ ابدیت المؤلف : سبحانی تبریزی، جعفر    الجزء : 1  صفحة : 801
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست