او خوشکلامتر باشد. آنان از آن راهی که امیر مؤمنان نشان داده بود وارد شدند. پیامبر نیز مانند یوسف از خطاهای آنان گذشت، هر دو از آن لحظه لباس جهاد بر تن کردند و تا پایان عمر در آیین توحید پایدار ماندند. ابو سفیان برای جبران گذشته، قصیدهای سرود که چنین است: لعمروک إنّی یوم أحمل رایةلتغلب خیل اللات خیل محمّد فکالمدلج الحیران أظلم لیلهفهذا أوانی حین اهدی فاهتدی [1] - به جان تو سوگند، روزی که پرچمی را به دوش کشیدم تا سپاه «لات» (بتی است در مکه) بر سپاه «محمد» پیروز گردد. من در آن روز بسان شبرو حیرانی بودم که در تاریکی شب راهپیمایی کند، ولی حالا موقع آن است که مورد هدایت واقع شده و هدایت یابم. ابن هشام مینویسد: ابو سفیان بن حارث پسر عم پیامبر، پیامی به شرح زیر به آن حضرت فرستاد و چنین گفت: اگر ایمان مرا نپذیری، من دست فرزند خردسال خود را گرفته، سر به بیابانها میگذارم. [2] ام سلمه برای تحریک عواطف پیامبر چنین گفت: ما از شما به طور مکرر شنیدهایم «إنّ الإسلام یجبّ ما کان قبله؛ اسلام انسان را با گذشته قطع میکند». به همین دلیل، پیامبر اسلام هر دو نفر را به حضور خود پذیرفت. [3] تاکتیک جالب ارتش اسلام
«مرّ الظهران» در چند کیلومتری مکه قرار دارد. پیامبر با کمال مهارت اردوی ده هزار نفری خود را تا کرانههای مکه رهبری کرد؛ در حالی که قریش و جاسوسان آنها و کسانی که به نفع آنان فعالیّت میکردند، هرگز از حرکت سپاه آگاهی نداشتند. پیامبر برای ایجاد رعب و هراس در دل مردم مکه و برای اینکه اهالی بدون مقاومت
[1]. الاصابة، ج 4، ص 90. [2]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 402. [3]. بحار الانوار، ج 21، ص 114.