پیامبر روی همان شتری که قرار داشت، خانه خدا را طواف کرد. این بار به «ابن رواحه» دستور داد که این دعای خاص را با آهنگ خود تلاوت کند و مردم نیز با او هم صدا شوند و آن دعا عبارت است از: لا إله إلّا اللّه وحده وحده، صدق وعده، و نصر عبده و أعزّ جنده، و هزم الأحزاب وحده؛ خدائی جز او نیست، یگانه و بیهمتا است. به وعده خود عمل نمود (وعده داده بود که به زودی خانه خدا را زیارت کنید) بنده خود را یاری کرد. سپاه توحید را گرامی ساخت. حزبهای کفر و شرک را به تنهایی درهم شکست. آن روز، تمام مراکز زیارت و محل اعمال عمره از مسجد، کعبه، صفا و مروه در اختیار مسلمانان بود. اینگونه شعارهای گرم توحیدی، در محلی که سالیان درازی مرکز شرک و بتپرستی شده بود، ضربات شکننده روحی بر سران شرک و پیروانشان وارد ساخت که پیروزی محمد را بر سرتاسر عربستان محقق و قطعی کرد. موقع ظهر شد، پیامبر و مسلمانان باید فریضه الهی را در مسجد با حالت دسته جمعی انجام دهند. باید مؤذن مسلمانان با صدای رسای خود اذان بگوید. «بلال حبشی» که مدتها در این شهر به جرم گرویدن به آیین توحید شکنجه میشد، به فرمان پیامبر بالای بام کعبه رفت و در نقطهای که شهادت به یگانگی خدا و گواهی به رسالت «محمد» بزرگترین جرم بود دستها را بر گوشهای خود نهاد و فصول اذان را که همگی با آن آشنایی داریم، با آهنگ مخصوص خود ادا کرد. آهنگ وی و تصدیق مسلمانان که پس از شنیدن هر فصلی از اذان، به زبان جاری میساختند، به گوش بتپرستان و دشمنان توحید میرسید و آنچنان آنان را ناراحت و دگرگون میساخت که «صفوان بن امیه» و «خالد بن اسید» گفتند: سپاس خدا را که پدران ما فوت کردند و صدای این غلام حبشی را نشنیدند. «سهیل بن عمرو» وقتی ندای تکبیر بلال را شنید، چهره خود را با دستمالی پوشانید. آنان از آهنگ و صدای بلال چندان ناراحت نبودند، بلکه مضمونهای فصول اذان- که نقطه مقابل عقاید موروثی آنها بود- آنان را دچار شکنجه روحی میکرد.