responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فروغ ابدیت المؤلف : سبحانی تبریزی، جعفر    الجزء : 1  صفحة : 734

پرچم اسلام را که پیامبر به دست او داده بود، در نزدیکی خیبر بر زمین نصب کرد.
در این لحظه در خیبر بازشد و دلاوران یهود از آن بیرون ریختند. نخست برادر «مرحب» به نام «حارث» جلو آمد، هیبت نعره او آنچنان مهیب بود که سربازانی که پشت سر علی علیه السّلام بودند بی‌اختیار عقب رفتند، ولی علی مانند کوه پای‌برجا ماند. لحظه‌ای نگذشت که جسد مجروح «حارث» به روی خاک افتاد و جان سپرد.
مرگ برادر، «مرحب» را سخت غمگین و متأثر ساخت. او برای گرفتن انتقام برادر، در حالی که غرق سلاح بود و زره یمانی بر تن و کلاهی- که از سنگ مخصوص تراشیده بود- بر سر داشت و «کلاه‌خود» را روی آن قرار داده بود، جلو آمد. و به رسم قهرمانان عرب رجز زیر را می‌خواند:
قد علمت خیبر أنّی مرحب‌شاکی السلاح، بطل مجرّب
إن غلب الدهر فإنّی أغلب‌و القرن عندی بالدماء مخضّب [1] در و دیوار خیبر گواهی می‌دهد که من مرحبم، قهرمانی کارآزموده و مجهز به سلاح جنگی‌ام.
- اگر روزگار پیروز است، من نیز پیروزم، قهرمانانی که در صحنه‌های جنگ با من روبه‌رو می‌شوند، با خون خویشتن رنگین می‌شوند.
علی نیز رجزی در برابر او سرود و شخصیت نظامی و نیروی بازوان خود را به رخ دشمن کشید و چنین گفت:
أنا الذی سمتنی أمّی حیدرةضرغام آجام و لیث قسورة
عبل الذراعین غلیظ القصرةکلیث غابات کریه المنظرة من همان کسی هستم که مادرم مرا حیدر (شیر) خوانده است؛ مرد دلاور و شیر بیشه‌هایم.


[1]. ابن هشام، در سیره خود رجز «مرحب» را به گونه دیگر نقل کرده است.
اسم الکتاب : فروغ ابدیت المؤلف : سبحانی تبریزی، جعفر    الجزء : 1  صفحة : 734
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست