دست آوری، ولی عمر من سپری شده است، آینده من روشن نیست، لازم است که من در این جهاد مقدس شرکت کنم و تو به جای من، بار زندگی بازماندگانم را به دوش بگیری. اصرار و شدت علاقه فرزندم در این موضوع به حدی بود که قرار گذاشتیم تا قرعه بزنیم. به نام وی درآمد، و او در نبرد «بدر» به مقام شهادت رسید. دیشب در تمام نقاط این قلعه، سخن از محاصره قریش بود و من با همین افکار به خواب رفتم. فرزند عزیزم را در عالم رؤیا دیدم که در باغهای بهشت قدم میزند و از میوههای آنجا میل میکند؛ او با یک ندای محبتآمیز رو به من کرد و گفت: پدر جان در انتظار تو هستم. ای پیامبر خدا! محاسن من سفید و استخوانم لاغر شده، تقاضا دارم برایم از خداوند، شهادت در راه حق بطلبید. [1] در لابهلای صفحههای تاریخ اسلام، از این نوع مردان فداکار و جانباز، زیاد دیده میشود. مکتبی که متکی به ایمان و عقیده به مبدأ و معاد نیست، کمتر میتواند سرباز فداکاری مانند «خثیمه» تربیت کند. این روح سلحشوری و فداکاری، این جانبازی و از خودگذشتگی، که سرباز با اشک و گریه برای خود در راه برتری کلمه حق و آیین توحید و شهادت میطلبد، جز در مکتب پیامبران پیدا نمیشود. در کشورهای صنعتی جهان امروز به وضع زندگی افسران و درجهداران و نیروهای دفاعی اهمیت فوق العاده میدهند، زیرا در نبردها هدف، زندگی بهتر و ادامه وضع موجود است، بنابراین حفظ جان و زندگی برای آنان بالاترین هدف است. امّا در مکتب پیامبران نبرد برای کسب رضای خداست و اگر این هدف در گرو شهادت باشد، سرباز الهی بدون واهمه جان به کف گرفته و خود را در معرض همه گونه مخاطرات قرار میدهد. [2] [1]. بحار الانوار، ج 2، ص 125. [2]. در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که غرب جنایتکار، برپا کرد، روح شهادت طلبی، و قتل در راه خدا در میان رزمندگان به حد اعلا رسید. «تسابق» جوانان بر اخذ سلاح و شرکت در خط مقدم جبهه و وصیت نامههایی که از خود به یادگار گذاردهاند، گواه روشنی بر روح شهادت طلبی است.