محاصره خانه وی باشند و عبور و مرور را در کوچهها و اطراف مکّه آزاد بگذارند. تنها فایدهای که این کار داشت، متوجه کردن مأموران به خانه پیامبر بود و در این فرصت پیامبر میتوانست به نقطهای پناه ببرد که کسی از مأموران متوجه او نشود. حالا باید دید چه کسی حاضر میشود در جایگاه پیامبر بخوابد و جان خود را فدای او کند؟ لا بد خواهید گفت: اول کسی که به وی ایمان آورده و از نخستین روزهای بعثت، پروانهوار دور شمع وجودش گردیده است. او باید در این راه جانبازی کند و این فرد فداکار جز علی کسی نیست؛ از این نظر پیامبر رو به علی کرد و فرمود: «امشب در فراش من بخواب و آن برد سبز رنگی که من هنگام خواب به رویم میکشم، به رویت بکش، زیرا از طرف مخالفان، توطئهای برای قتل من چیده شده و من باید به مدینه مهاجرت کنم». علی از آغاز شب در خوابگاه پیامبر خوابید. پاسی از شب گذشته بود که چهل نفر تروریست، اطراف خانه پیامبر را محاصره کردند. آنان از شکاف در به داخل خانه نگاه میکردند و وضع خانه را عادی دیده و گمان میکردند کسی که در خوابگاه پیامبر خوابیده، خود او است. در این هنگام، پیامبر تصمیم گرفت که از خانه بیرون برود. دشمن اطراف خانه را در محاصره داشت و کاملا مراقب اوضاع بود. از طرف دیگر، اراده خدای قاهر بر این تعلق گرفته بود که رهبر عالی قدر اسلام را از چنگال فرومایگان نجات دهد. پیامبر گرامی سوره «یس» را به خاطر تناسبی که مفاد آغاز آیات آن با اوضاع وی داشت تا آیه فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ [1] تلاوت نمود. بلافاصله از در خانه بیرون آمد و به محل قرار رفت. اینکه پیامبر چگونه دایره محاصره را شکست که مأموران متوجه نشدند، چندان [1]. از آغاز سوره تا آیه نهم.