کفر ورزیدند و آنچه را قبلا میدانستند انکار کردند، لعنت خدا بر کافران باد.! [1] 2. عامل دیگری که میتوان تأثیر آن را در پذیرفتن آیین اسلام دخیل دانست، خستگی روحی و جسمی مردم یثرب بود که نزاعهای 120 ساله، آنها را به ستوه آورده بود و تقریبا از زندگی سیر شده و تمام درهای امید و نجات را به روی خود بسته میدیدند. تنها مطالعه جنگ «بعاث» که یکی از جنگهای «یثربیان» است؛ قیافه واقعی مردم آن سامان را در نظر مجسم میسازد. در این جنگ در آغاز کار «اوسیان» شکست خوردند و به طرف «نجد» گریختند. رقیب پیروز (خزرجیان) به سرزنش دشمن پرداخت. رئیس اوسیان «حضیر» سخت متأثر شد، نیزه خود را در رانش فرو برد و از اسب پیاده شد و بر قبیله خود بانگ زد و گفت: به خدا سوگند! از جای خود بلند نمیشوم تا کشته شوم. ثبات «حضیر» در این مبارزه روح غیرت و شهامت و حس دفاع را در سپاه شکست خورده زنده کرد؛ تصمیم گرفتند به هر قیمتی که شده برگردند و از حریم حق خود دفاع کنند. مأیوسانه در حالی که دست از زندگی شسته بودند، به نبرد پرداختند. سپاه جانباز و از خود گذشته، پیوسته پیروز است. از اینرو، اوسیان شکست خورده مجددا پیروز شدند و خزرجیان را شکست دادند و نخلستانهای آنها را آتش زدند و ... سپس به طور تناوب جنگ و صلح رخ میداد و هر دو قبیله پیوسته زندگی خود را با صدها عوامل ناگوار و کوبنده و خستهکننده میگذراندند. هر دو گروه از وضع خود راضی نبودند و دنبال چارهای میگشتند و به فکر روزنه امیدی بودند. به همین دلیل، وقتی آن شش تن از «خزرجیان» گوش به سخنان پیامبر خدا دادند؛ گمشده خود را یافتند و عرض کردند که شاید خدا از طریق شما ما را از این نفاق نجات بخشد. این برخی از عللی بود که یثربیان را وادار کرد تا دعوت اسلام را با آغوش باز بپذیرند. [1]. وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ «بقره (2) آیه 89».