بودند و به منظور استهزا و آزار به ملاقاتش میرفتند؛ همین که آیاتی چند به گوششان میرسید عنان اختیار را از کف داده و از همان لحظه طرفدار جدی او میشدند. برای پیشگیری از این نوع حادثهها، تصمیم گرفتند که اتباع و هواداران خود را از استماع آیات الهی منع کرده و سخن گفتن با محمد را تحریم کنند.
قانونگذاران قانونشکن!
همان گروهی که با کمال سرسختی مردم را از شنیدن قرآن «محمد» بازمیداشتند و هر کس را که از مضمون آن اعلامیه، تخلف میکرد مجرم میشمردند، پس از چند روز در شمار قانونشکنان قرار گرفته و قانونی را که خودشان تصویب کرده بودند، عملا در پنهانی میشکستند. ابو سفیان، ابو جهل و اخنس بن شریق، شبی بدون اطلاع یک دیگر از خانههای خود بیرون آمده و راه خانه پیامبر را پیش گرفتند و هر کدام در گوشهای پنهان شدند. هدف آنها این بود که قرآن «محمد» را که شبها در نماز خود با آهنگ دلنشین میخواند بشنوند. هر سه نفر بدون اطلاع، از وضع یک دیگر تا صبح در آنجا ماندند و قرآن را استماع کردند و سپیده دم مجبور شدند که به سوی خانههای خود بازگردند. هر سه نفر در نیمه راه به هم رسیدند و یک دیگر را سرزنش کردند و گفتند که هرگاه افراد سادهلوح از وضع کار ما آگاه گردند، درباره ما چه میگویند؟ شب دوم نیز جریان به همین وضع تکرار شد. گویی جاذبه و کشش درونی آنان را به سوی خانه «پیامبر اسلام» میکشانید. موقع مراجعت، باز هر سه نفر به هم رسیدند و سرزنشها را از سر گرفته و مصمم شدند که این عمل را تکرار نکنند، ولی جذبه قرآن «پیامبر» برای بار سوم، باعث شد که هر سه نفر مجددا بدون اطلاع دیگری، در اطراف خانه پیامبر جای گرفتند و تا صبح قرآن او را استماع نمودند. هر لحظه، بیم آنان زیادتر گشت، با خود میگفتند: هرگاه وعده «محمد» راست باشد، در زندگی خود خطاکارند. وقتی هوا روشن گردید، از ترس سادهلوحان خانه پیامبر را ترک گفتند و این دفعه