این آیات بلیغ و سخنان فصیح و محکم، عمر را سخت تحت تأثیر قرار داد. مردی که تا چند ثانیه پیش، دشمن شماره یک قرآن و اسلام بود؛ مصمم گشت که روش خود را تغییر دهد. بنابراین، به سوی خانهای که قبلا اطلاع پیدا کرده بود که پیامبر در آنجا است روانه شد و در خانه را کوبید. مردی از یاران پیامبر برخاست و از شکاف در نگاه کرد، دید عمر شمشیر خود را حمایل نموده و پشت در ایستاده و منتظر بازشدن در خانه است. فورا برگشت و پیامبر را از جریان آگاه ساخت. حمزه پسر عبد المطلب گفت: بگذار وارد شود. هرگاه با حسن نیت وارد شد، مقدم او را گرامی میداریم و در غیر این صورت او را میکشیم. طرز رفتار عمر با پیامبر اعتمادشان را جلب کرد و گشادهرویی و اظهار ندامت و پشیمانی او از کردههای خود تصمیم نهایی او را ثابت نمود و بالاخره در محضر گروهی از یاران رسول خدا اسلام آورد و از آن پس در صف مسلمانان درآمد. «ابن هشام» اسلام آوردن عمر را به گونه دیگری نیز نوشته است. [1] [1]. سیره ابن هشام، ج 1، ص 368.