ایام حج مصادف با «ذی القعده» بوده باشد. در صورتی که در همین سال، امیر مؤمنان علیه السّلام از طرف پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم مأموریت یافت که سوره «برائت» را در ایام حج برای مشرکان بخواند. مفسران و محدثان متفقاند که آن حضرت، سوره مزبور را در دهم ذی الحجّه خواند و چهار ماه مهلت داد و آغاز مهلت را دهم ذی الحجّه میدانند، نه ذی القعده. ثالثا، معنای «نسیء» این است که: چون اعراب مجرای صحیحی برای زندگانی نداشتند، غالبا از راه غارتگری ارتزاق مینمودند، لذا برای آنان بسیار سخت بود که در سه ماه (ذی القعده، ذی الحجّه و محرم) جنگ را تعطیل کنند. از این جهت، گاهی از متصدیان کعبه درخواست میکردند که اجازه دهند در ماه محرم الحرام جنگ کنند و به جای آن، در ماه صفر جنگ متارکه شود و معنای «نسیء» همین است و در غیر محرم، ابدا «نسیء» نبوده است و در خود آیه اشارهای بر این مطلب دیده میشود. یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً؛ یک سال جنگ را حلال و یک سال حرام میکردند. ما تصور میکنیم راه حل مشکل این است که اعراب، در دو موقع «حج» میکردند: یکی ذی الحجّه و دیگری ماه رجب و تمام اعمال حج را در همین دو موقع انجام میدادند. در این صورت، ممکن است مقصود از این که: «آمنه» در ماه حج یا در ایام تشریق، حامل نور رسول خدا شده، همان ماه رجب باشد و اگر تولد آن حضرت را در هفدهم ماه ربیع الاول بدانیم، در این صورت مدّت حمل، هشت ماه و اندی خواهد بود.
مراسم نامگذاری پیامبر اسلام
روز هفتم فرارسید. «عبد المطلب» برای عرض سپاسگزاری به درگاه الهی گوسفندی کشت و گروهی را دعوت کرد و در آن جشن با شکوه که از عموم قریش دعوت شده بود؛ نام فرزند خود را «محمد» گذاشت. وقتی از او پرسیدند: چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید؛ در صورتی که این نام در میان اعراب کمسابقه است؟ گفت: خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد. در این باره «حسان بن ثابت» شاعر رسول خدا چنین میگوید: