responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 329

خلافت و ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) 02

کد مطلب: ٥٤٩٥ تاریخ انتشار: ٢١ مرداد ١٣٨٩ تعداد بازدید: 1459 سخنراني ها » شبکه ولايت خلافت و ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) 02
حبل المتين 89/05/21

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 21 / 05 / 89

آقاي كاشاني

تقاضا دارم كه خلاصه اي از مباحث جلسات قبل را بفرماييد تا اگر بيننده جديدي امشب برنامه ما را مي بيند و هفته هاي قبل پيگير برنامه ما نبوده است يا اگر پيگير بوده اند، ولي به علت مشغله هاي كاري فراموش كرده اند كه بحث در هفته هاي گذشته به كجا رسيد، بدانند كه بحث چه بوده است.

استاد حسيني قزويني

در رابطه با موضوع تهاجم عليه شيعه، هشدارها و راه كارها، مطالبي را در جلسات گذشته خدمت بينندگان عزيز تقديم كرديم. نكته آغازين ما، هجمه گسترده اي بود كه در گذر تاريخ متوجه فرهنگ أهل بيت (عليهم السلام) و باورهاي شيعه شده بود. موضوع اختلاف ميان أمت اسلامي و راه كارهايي كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) براي برون رفت از اختلاف بيان فرموده بودند را بيان كرديم كه آن هم تمسك به كتاب خدا و أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) بود.

در جلسه گذشته پيرامون اين موضوع سخن گفتيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در فرصت هاي مناسب و در موقعيت هاي مختلف، مسئله خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) را مطرح فرمودند. از مجمع 40 نفره سران قريش كه در سال سوم بعثت صورت گرفت، تا مجمع 120 هزار نفري غدير، موضوع امامت و وصايت و ولايت و جانشيني حضرت علي (عليه السلام) و أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) براي مردم بيان شد.

در قسمت پاياني جلسه گذشته هم تعابير و واژه هايي كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در رابطه با أمير المؤمنين (عليه السلام) بيان فرموده بودند را بيان كرديم كه فرمودند:

علي خليفه من است.

علي وصي من است.

علي امام المومنين و امام المتقين است.

علي ولي تمام مؤمنين بعد از من است.

گفتيم هر عبارتي را كه آقايان أهل سنت يا وهابيت بخواهند كه اگر آن جمله را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) درباره حضرت علي (عليه السلام) مي فرمود، آنها متقاعد مي شدند، ما در جلسه گذشته واژه هاي مختلف را مطرح كرديم.

* * * * * * *

آقاي كاشاني

ما در جلسات گذشته مطالبي را راجع به وصايت و ولايت و خلافت أمير المؤمنين (عليه السلام) بحث كرديم. سؤال من اين است كه اگر بخواهيم فعلاً از أمير المؤمنين (عليه السلام) چشم پوشي كنيم، آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در مسانيد أهل سنت نسبت به ساير ائمه دوازده گانه كه شيعه ادعا مي كند امام هستند و خليفه و وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند، اشاره به ولايت يا وصايت آنها كرده است؟

استاد حسيني قزويني

عزيزان بيننده توجه داشته باشند كه هدف ما از اين برنامه، اتمام حجت و «جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ(سوره نحل / آيه 125)» است از كتب عزيزان أهل سنت، نه از كتب شيعه.

در روايتي كه بزرگان أهل سنت مانند أبو نعيم اصفهاني و إبن عساكر و جويني و ديگران نقل كرده اند، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند:

من سره أن يحيي حياتي و يموت مماتي و يدخل جنة عدن غرسها ربي، فليوال عليا من بعدي وليقتد بالائمة من بعدي.

هر كسي كه دوست دارد حيات و ممات او، حيات و ممات من باشد و در بهشتي كه خداوند آن را به دست خود كاشته است داخل شود، بايد بعد از من به ولايت علي تن دهد و إقتداء كند به ائمه بعد از من.

حلية الأولياء لأبو نعيم الإصفهاني، ج 1، ص 86 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 240 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج 1، ص 379 و 383 ـ فرائد السمطين للجويني، ج 1، ص 53، ح 18 ـ الأمالي للشيخ الصدوق، ص 88، ح 60

هم چنين آقاي إبن حجر عسقلاني در كتاب الإصابة في تمييز الصحابة كه از كتاب هاي معتبر عزيزان أهل سنت است، در جلد 2، صفحه 485 صراحت دارد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

من أحب أن يحيي حياتي و يموت ميتتي و يدخل الجنة، فليتول عليا و ذريته من بعده.

هر كسي كه دوست دارد حيات و ممات او، حيات و ممات من باشد و داخل بهشت شود، بايد ولايت علي و فرزندانش را بپذيرد.

جالب اين است كه وقتي إبن حجر عسقلاني مي بيند اين روايت با تمام باورها و اعتقاداتش منافات دارد، نسبت به سند اين روايت اشكال مي كند و مي گويد:

في إسناده يحيي بن يعلي المحاربي و هو واه.

در سند اين روايت، يحيي بن يعلي محاربي وجود دارد كه او به شدت ضعيف است.

من وقتي اين را بررسي مي كردم، يادم هست چند سال قبل كه در مكه مكرمه و مدينه منوره بودم، در هتلي كه بودم، بررسي اين روايت را بر عهده گرفتم. روزي بعد از نماز صبح شروع كردم و تا ساعت 11 و 12 شب طول كشيد و فقط براي نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء به مسجد النبي رفتم و نماز خواندم و برگشتم. تمام اشكالاتي كه علماء أهل سنت از نظر سندي و رجالي به اين روايت كرده بودند را بررسي كردم و پاسخش را آماده كردم. وقتي به اين عبارت رسيدم، گفتم آقاي إبن حجر عسقلاني كه يكي از استوانه هاي علمي و رجالي أهل سنت است، وقتي مي گويد:

يحيي بن يعلي المحاربي و هو واه.

يحيي بن يعلي محاربي به شدت ضعيف است.

پس قطعاً نمي شود به اين روايت استناد كرد. بعد رفتم كتاب خود إبن حجر عسقلاني را بررسي كردم و به كتاب تقريب التهذيب رجوع كردم و ديدم كه در جلد 2، صفحه 319، شماره 7703، وقتي يحيي بن يعلي محاربي را ترجمه مي كند، مي گويد:

يحيي بن يعلي بن الحارث المحاربي الكوفي ثقة.

من واقعاً تعجب كردم! عجيب است كه در آن روايت مي گويد:

واه.

به شدت ضعيف است.

و در اينجا مي گويد:

ثقة.

سپس رفتم به كتاب تهذيب التهذيب ايشان مراجعه كردم، در جلد 11، صفحه 265 ديدم كه در آنجا مي گويد:

قال أبو حاتم: ثقة، و ذكره إبن حبان في الثقات.

آقاي ابو حاتم او را توثيق كرده و آقاي إبن حبان هم او را در كتاب الثقات خودش ذكر كرده است.

به كتاب ميزان الإعتدال آقاي ذهبي هم مراجعه كردم و ديدم كه ايشان در جلد 4، صفحه 415 مي گويد:

ثقة.

هنوز هم اين تعجب من برطرف نشده است كه چطور آقاي إبن حجر عسقلاني وقتي به يك روايتي مي رسد كه تثبيت مي كند ولايت حضرت علي (عليه السلام) و فرزندانش را، اين گونه آن روايت را ضعيف مي داند؟! اين جمله آقاي ذهبي به يادم آمد كه وقتي آقايان و بزرگان أهل سنت به جاهاي باريك مي رسند و در بن بست قرار مي گيرند و به قول معروف:

چون قافيه تنگ آيد شاعر به جفنگ آيد

آقاي ذهبي در ميزان الإعتدال، جلد 1، صفحه 82 وقتي به رواياتي كه در امامت و ولايت حضرت علي (عليه السلام) مي رسد، به اين روايت مي رسد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

عدوك يا علي عدوي و عدوي عدو الله.

و مي بيند از نظر سندي و دلالتي نمي تواند اشكال كند، مي گويد:

يشهد القلب أنه باطل.

قلب من شهادت مي دهد كه اين روايت باطل است.

من با يكي از اين آقايان وهابي كه بحث مي كردم، گفتم:

شما در كتاب هاي رجالي تان، بنويسد كه يكي از نشانه هاي ضعف روايت، شهادت قلب ذهبي است. اگر قلب ذهبي شهادت داد كه يك روايت ضعيف است، آن روايت قطعاً ضعيف است.

يعني يكي از لوازم جرح و تعديل، شهادت قلب آقاي ذهبي است!

من نمي دانم كه اين آقايان در آخرت، در پيشگاه عدل إلهي، پاسخ نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) را چه خواهند داد؟!

* * * * * * *

آقاي كاشاني

شيعيان به أحاديثي استناد مي كنند براي اثبات خلافت و وصايت و امامت أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) و از جمله آن أحاديث، حديث ثقلين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

إني تارك فيكم الثقلين ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا: كتاب الله و عترتي أهل بيتي و أنهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض.

من از شما اين سؤال را دارم:

با توجه به اين كه حضرت عالي در مسانيد أهل سنت خيلي كار كرده ايد و تخصص خاصي داريد، حديث ثقلين را با نگاه أهل سنت توضيح بدهيد تا بدانيم نظر آنها درباره اين حديث چيست؟

اول از ديدگاه شيعه به صورت مختصر توضيح بفرماييد.

استاد حسيني قزويني

حديث ثقلين يكي از أحاديثي است كه هم در مسانيد شيعه آمده و هم در مسانيد أهل سنت. شيعه بر اين روايت، ادعاي تواتر دارد. يعني بعد از حديث غدير، از أحاديثي كه به صورت متواتر نقل شده است، حديث ثقلين است.

حديث ثقلين از نظر سندي

از آقايان أهل سنت هم اشاره مي كنم به جمله آقاي إبن كثير دمشقي سلفي كه شمشير عليه أهل بيت (عليهم السلام) از رو بسته است و ايشان در كتاب تفسير القران العظيم، جلد 4، صفحه 122 اين تعبير را دارد:

و قد ثبت في الصحيح أن رسول الله صلي الله عليه و سلم قال في خطبته بغدير خم: «إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي و إنهما لم يفترقا حتي يردا علي الحوض».

در حديث صحيح ثابت شده است كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در خطبه اش در روز غدير خم فرمود: «من دو چيز گران بهاء ميان شما به يادگار مي گذارم: كتاب خدا و عترتم؛ و اين دو هرگز از هم جدا نمي شوند تا اين كه در روز قيامت در حوض كوثر به من بپيوندند».

آقايان أهل سنت و وهابيت بر اين باورند كه يك واو در تفسير إبن كثير هم پيام دارد و براي اين تفسير ارزش زيادي قائل هستند.

هم چنين در كتاب البداية و النهاية، جلد 5، صفحه 228 صراحت دارد:

قال شيخنا أبو عبد الله الذهبي: و هذا حديث صحيح.

استاد ما ذهبي شهادت داده است كه اين روايت صحيح است.

آقاي ناصر الدين الباني كه از او به بخاري دوران تعبير مي كنند و به تعبير آقاي بن باز كه مي گفت:

يليق أن يعبر عنه بالإمام في الحديث.

سزاوار است كه به او پيشواي حديث گفته شود.

ايشان در كتاب صحيح جامع الصغير، جلد 2، صفحه 217 مي گويد روايت صحيح است.

جناب آقاي هيثمي كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است، در كتاب مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 9، صفحه 163 صراحت دارد كه اين روايت صحيح است.

آقاي حاكم نيشابوري مي گويد حديث ثقلين از نظر صحت، شرايط صحيح بخاري و صحيح مسلم را دارد:

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 109

پس از نظر سندي، قابل خدشه نيست.

حديث ثقلين از نظر دلالي

من فقط چند نمونه را اشاره مي كنم و إن شاء ا... در فرصت مناسب در بحث امامت از منظر سنت، در رابطه با حديث ثقلين توقف بيشتري خواهيم داشت.

نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) با عبارت هاي مختلف حديث ثقلين را مطرح كرده است. مثلاً در جايي مي فرمايد:

ما إن أخذتم به لن تضلوا بعدي.

اگر به كتاب و عترت أخذ كنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد.

سنن الترمذي، ج 5، ص 328 ـ مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 3، ص 59

در جايي دستور به تمسك داده است:

ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي.

اگر به كتاب و عترت تمسك بجوييد، هرگز گمراه نخواهيد شد.

سنن الترمذي، ج 5، ص 329 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 6، ص 7 ـ تفسير القران العظيم لإبن كثير الدمشقي، ج 4، ص 123

در جايي دستور داده است كه از كتاب و عترت تبعيت كنيم:

لن تضلوا إن اتبعتم و استمسكتم بهما.

ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج 1، ص 113

در جايي فرموده است:

لن تضلوا إن اتبعتموهما.

اگر از كتاب و عترت تبعيت كنيد، هرگز گمراه نمي شويد.

المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج 3، ص 110 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 42، ص 216

در جايي آمده است:

لا يفترقان حتي يردا علي الحوض.

كتاب و أهل بيت من هرگز از هم جدا نمي شوند تا اين كه در روز قيامت در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.

تفسير الآلوسي، ج 3، ص 156

اگر ما معتقد باشيم امروز كتاب هست، ولي عترت نيست، لازمه اش تكذيب يا كذب سخن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است.

در بعضي از موارد آمده است:

إني تارك فيكم خليفتين: كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء و الأرض أو ما بين السماء إلي الأرض و عترتي أهل بيتي و أنهما لن يتفرقا حتي يردا علي الحوض.

من دو خليفه و جانشين بعد از خودم ميان شما به يادگار مي گذارم: كتاب خدا .... و عترتم أهل بيتم و اين دو هرگز از هم جدا نمي شوند تا اين كه در روز قيامت در كنار حوض كوثر به من ملحق شوند.

مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج 5، ص 182 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج 1، ص 170 و ج 9، ص 162 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 5، ص 153

اما سخن آقايان أهل سنت در اين زمينه:

در كتاب هاي عزيزان أهل سنت مانند فيض القدير شرح الجامع الصغير براي آقاي مناوي كه از شخصيت هاي برجسته أهل سنت است، آمده است:

و قد جعل رسول الله (صلي الله عليه و سلم) أهل بيته عدلا للقرآن و التمسك بهم منقذا عن الضلالة.

رسول الله (صلي الله عليه و سلم) أهل بيت خودش را عِدْل و هم طراز قرآن قرار داده است و تمسك به اينها را نجات بخش از گمراهي قرار داده است.

فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج 2، ص 174

جناب آقاي تفتازاني كه از استوانه هاي كلامي أهل سنت است، بعد از اين كه حديث ثقلين را از صحيح مسلم نقل مي كند، مي گويد:

ألا يري أنه عليه الصلاة و السلام قرنهم بكتاب الله في كون التمسك بهما منقذا من الضلالة و لا معني للتمسك بالكتاب إلا الأخذ بما فيه من العلم و الهداية فكذا في العترة.

آيا نمي بينيد كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) أهل بيتش را قرين قرآن قرار داده در اين كه تمسك به قرآن و أهل بيتش نجات بخش از گمراهي است؟! پس تمسك به قرآن معنا ندارد جز اين كه از علوم قرآن و هدايت قرآن بهره مند شويم؛ هم چنين است عترت.

شرح المقاصد في علم الكلام للتفتازاني، ج 2، ص 303

آقاي ملا علي قاري كه از علماء بزرگ أهل سنت است، مي گويد:

و المراد بالأخذ بهم التمسك بمحبتهم و محافظة حرمتهم و العمل بروايتهم و الإعتماد علي مقالتهم.

اين كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرموده است أخذ كنيد به أهل بيت من، معنايش اين است كه تمسك كنيم به محبت أهل بيت و محافظت از حرمت اينها و عمل به روايات اينها و اعتماد به گفتار اينها.

مرقاة المفاتيح، ج 10، ص 530 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 10، ص 196

هم چنين جناب إبن حجر هيثمي در كتاب الصواعق المحرقة، جلد 2، صفحه 442 همين تعبير را دارد. جناب آقاي إبن الملك در كتاب المرقاة في شرح المشكاة، جلد 5، صفحه 600 همين تعبير را دارد.

* * * * * * *

سؤالات بينندگان

سؤال 1 :

1. با تمام رشادت هايي كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در تمام جنگ ها از خودشان نشان دادند، حتي با مراقبت كامل از جان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حجت را بر همگان تمام كردند كه سرداري سپاه، جز ايشان، لايق كسي ديگر نيست. وقتي آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در جنگ خندق مقابل عمرو بن عبدود قرار گرفت، گفته شده كه به آن ملعون خدعه اي زده بودند. آيا خدعه زدن در جنگ درست است؟ آيا آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) توان رويارويي با آن شخص را نداشتند؟

2. آيا طواف نساء كه ما شيعيان انجام مي دهيم، همان طواف وداع آقايان أهل سنت است؟ اگر اين طور است، چرا اسمش عوض شده است و اگر اين طور نيست، آيا أهل سنت طواف نساء انجام نمي دهند؟

3. چرا در مسجد الحرام يا مسجد النبي، اسامي 3 خليفه اول را با كلمه رضي الله عنه نوشته اند، ولي اسم حضرت علي (عليه السلام) را با كلمه كرم الله وجهه نوشته اند؟

جواب 1 :

1. در جنگ خندق كه شما فرموديد أمير المؤمنين (عليه السلام) خدعه كردند، اين اشتباه است و حتي روايت ضعيفي هم در اين زمينه نداريم. آنچه كه در روايات معتبر هست، اين است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در جنگ با عمرو بن عبدود، آن چنان او را مغلوب كرد كه گرد و غبار كل فضاي جبهه را فراگرفت و يك دفعه ديدند كه صداي تكبير أمير المؤمنين (عليه السلام) از ميان گردو غبار برخاست و با اين تكبير، سپاه اسلام هم تكبير گفتند. وقتي گرد و غبار خوابيد، ديدند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در حال بريدن سر عمرو بن عبدود است. حتي در بعضي از جاها آمده است كه عمرو بن عبدود آب دهانش را به طرف أمير المؤمنين (عليه السلام) انداخت و اينها همه اش روايات ضعيف است و روايت صحيحي در اين زمينه نداريم.

اين كه در جنگ مي شود خدعه كرد يا خير؟ بعضي از آقايان فقهاء شيعه و سني گفته اند كه «الحرب خدعة: جنگ خدعه است»؛ البته با موازيني كه اسلام معين كرده است براي خدعه، نه اين كه خدعه باعث شود افراد را به عنوان خدعه، جلوي شمشير يا تير مخالف قرار بدهيم يا مثلاً قرآن به نيزه بكنيم.

2. برادران أهل سنت، طواف وداع يا طواف زيارتي كه انجام مي دهند، در حقيقت عين همان طواف نساء ما شيعيان است و هيچ فرقي ندارد. اين كه بعضي مي گويند أهل سنت طواف نساء را انجام نمي دهند و زنان شان چنين و چنان است، همه اش به درد داستان هاي اطراف كرسي در فصل زمستان مي خورد.

3. به خاطر اين است كه خود أهل سنت هم بر اين باور هستند كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) حتي يك چشم بر هم زدن هم در برابر بت ها تعظيم نكرده و بت را نپرستيده است. لذا كلمه:

كرم الله وجهه عن عبادة الأصنام.

را به كار مي برند. يعني:

خداوند گرامي داشته است صورت و پيشاني حضرت علي (عليه السلام) را كه در برابر بت ها كرنش كند.

ولي آن 3 خليفه ديگر، سابقه شرك و كفر داشتند و با آمدن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مسلمان شدند.

* * * * * * *

سؤال 2 :

1. أخيراً شبكه ظلمت گفته است:

هر كسي كه از قرآن، ولايت و امامت آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) را ثابت كند، به او جايزه مي دهيم.

بنده با حساب ضعيف خودم حساب كردم كه جايزه اش هم ظاهراً بد نيست و حدود 600 ميليون تومان مي شود. لطفاً اين سؤال را بي پاسخ نگذاريد.

2. مطلب ديگري كه گفتند اين بود:

هر كسي كه معتقد باشد قرآن نياز به مفسّر و مبيّن دارد، قرآن را نفهميده است. لذا اين اعتقاد موجب قرآن زدائي در جامعه مي شود.

در اين مورد هم توضيح بفرماييد.

3. باز هم همين شبكه اعلام كرده است:

علماء شيعه معتقدند كه قرآن بطن دارد و اين بطن ها هم بطوني دارند. اين هم نوعي قرآن زدايي در جامعه است.

در اين مورد هم توضيح بفرماييد.

جواب 2 :

1. بله، ما هم شنيده ايم كه اين مطلب را گفته اند.

ما به اين شبكه رسماً پيام مي دهيم كه اگر كسي مي خواهد ثابت كند، بايد از چه راهي ثابت كند؟ شما كه به جوانان شيعه اجازه ورود به شبكه تان را نمي دهيد. اگر يك عالم شيعي يا يك جواني كه آگاهي دارد و مي تواند حرف حسابي بزند، بخواهد با شما صحبت كند، بلافاصله تلفنش را قطع مي كنيد. اگر ببينيد كه يك جوان شيعي زياد تسلط ندارد و نمي تواند جواب بدهد، او را سر خط نگه مي داريد و سين جيم مي كنيد. شما در شبكه تان متكلم وحده شده ايد. بنده خودم 2 مرتبه با مسئول اين شبكه صحبت كردم و گفتم:

شما در اين شبكه به كارشناسان فرصت مي دهيد تا بحث كنند و اجازه بدهيد ما هم 10 دقيقه، بعضي از شب هايي كه برنامه زنده داريد، روي خط بياييم و ما هم حرف مان را بزنيم و ثابت كنيم حرف هايي كه كارشناسان شما مي گويند، كاملاً خلاف و دروغ و إفتراء و بهتان است؛ اين ادعاي ماست. اگر آمديم و ثابت كرديم كه حرف هاي كارشناسان شما دروغ و بهتان و إفتراء و بي اساس است، دنيا متوجه مي شود و اگر هم نتوانستيم، در حقيقت با آبروي خودمان بازي كرده ايم و ما ساكت مي شويم.

ايشان گفت:

ما هزينه زياد داريم و بدهي زياد داريم.

گفتم:

اگر بدهي زياد داريد، چه ربطي به اين قضيه دارد؟! شما هر هفته حدود 12 ساعت برنامه زنده داريد و به كارشناسان خود وقت مي دهيد، 10 دقيقه هم به ما اجازه بدهيد.

ولي اينها اجازه نمي دهند. مانند اين است كه كسي رفته داخل آشپزخانه خودش و مي گويد «من آنم كه رستم بود پهلوان و كسي جلودار من نيست». كسي كه هل من مبارز مي طلبد، نبايد برود داخل آشپزخانه؛ بايد به ميدان جنگ بيايد.

ما به اين آقايان رسماً اعلام مي كنيم كه يا يك برنامه مناظره در شبكه خودشان بگذارند و بنده خودم و شاگردانم آماده هستيم براي مناظره و در آنجا ثابت مي كنيم به أدله قطعيه و به همان دليلي كه آقايان ثابت مي كنند مراد از آيه غار، أبو بكر است، ما 50 برابر بيشتر از آن، اثبات مي كنيم كه آيه 55 سوره مائده كه مي فرمايد:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ

در حق علي بن أبي طالب (عليه السلام) است و مراد از ولايت در اينجا، ولايت مطلقه و امامت و خلافت علي بن أبي طالب (عليه السلام) است. ما حاضريم اين را اثبات كنيم. اگر ما اين مسئله را ثابت كرديم، اين 600 ميليون توماني را كه شما گفتيد، مي گيريم و به خودتان مي بخشيم و ما نيازي به اين پول ها نداريم. اگر هم نتوانستيم ثابت كنيم، هر جريمه اي را كه شما معين كرديد، ما پرداخت مي كنيم و هيچ مشكلي نداريم؛ ولي مشروط بر اين كه فرصت حضور بدهيد. يا اين كه ما در شبكه جهاني ولايت آماده هستيم تا كارشناسان اين آقايان بيايند و ما در اينجا فرصت مي دهيم تا آقايان بحث كنند و صحبت كنند و ما هم جواب مي دهيم و ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را در قرآن ثابت مي كنيم. همان طوري كه ما در برنامه شمس الضحي بيان كرديم، روايات متعددي (بيش از 40 روايت) در كتب أهل سنت از إبن عباس آمده است كه «در حق علي بن أبي طالب (عليه السلام)، 300 آيه در قرآن نازل شده است». از اين 300 آيه، 299 آيه اش هيچ، فقط يك آيه 55 سوره مائده را ذكر مي كنيم و ثابت مي كنيم.

همان طور كه شب گذشته، يكي از عزيزان أهل سنت از استان كردستان آمدند و با برادرمان جناب آقاي يزداني وارد بحث شدند و با تقسيم بندي وقت، به آنها اجازه داده شد و صحبت كردند و من از همين جا از ايشان تشكر مي كنم و سپاس گزارم و رسماً اعلام مي كنم كه درب شبكه جهاني ولايت به روي علماء و انديشمندان أهل سنت كاملاً باز است. ما بناي اهانت و جسارت نداريم. ايشان آمد شبكه ما را با يكي از شبكه هاي ديگر مقايسه كرد و در آن شبكه اهانت ها و جسارت هاي زيادي مي شود و ما با اهانت و جسارت مخالفيم و اهانت به أهل سنت را جرم و گناه نابخشودني مي دانيم. حتي بارها اعلام كرده ايم كه اگر به صورت ناخودآگاه، توسط بنده يا ديگر كارشناسان عزيز اين شبكه، مطالبي گفته شود كه بوي اهانت بيايد، بنده به عنوان مسئول اين شبكه، پيشاپيش از عزيزان أهل سنت پوزش مي طلبم؛ اين منطق ماست. درب اين شبكه به روي شما عزيزان أهل سنت و علماء و انديشمندان أهل سنت باز است. ولي من تقاضا مي كنم از ائمه جمعه و جماعات و اساتيد حوزه هاي علميه و دانشگاه هاي أهل سنت كه زحمت بكشند با دفتر اين شبكه در آمريكا تماس بگيرند و هماهنگي كنند و با هماهنگ قبلي بيايند و موضوعي را مشخص كنند تا از موضوعي وارد موضوعي ديگر نشوند.

2. اين سخن، در حقيقت، انكار قرآن و اعتراض به قرآن است. خداوند مي فرمايد:

وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ

ما اين قرآن را به سوي تو فرستاديم تا آنچه را كه براي آنها نازل مي شود، براي مردم تبيين و تفسير كني.

سوره نحل / آيه 44

پس بنابراين اين آيه قرآن كه مي فرمايد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مبيّن و مفسّر قرآن است، ـ نستجير بالله ـ قرآن زدائي مي كند و خلاف قرآن را بيان مي كند.

عزيزان أهل سنت در كتاب هاي متعدد خودشان اين عبارت را آورده اند:

كان جبرئيل ينزل علي النبي (صلي الله عليه و سلم) بالسنة كما ينزل عليه بالقرآن و يجمع ذلك كله «وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي».

جبرئيل، سنت را بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نازل مي كرد، همان طور كه قرآن را بر ايشان نازل مي كرد.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج 13، ص 248 ـ سنن الدارمي لعبد الله بن بهرام الدارمي، ج 1، ص 145 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج 7، ص 354 ـ الكفاية في علم الرواية للخطيب البغدادي، ص 27 ـ تفسير الرازي، ج 20، ص 116 ـ الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج 1، ص 127 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 6، ص 122 ـ تفسير الآلوسي، ج 17، ص 183 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج 3، ص 35

آقاي زركشي كه از علماء بزرگ علوم قرآني است، صراحت دارد:

قرآن نياز به سنت دارد و بدون سنت نمي توان قرآن را فهميد.

جناب آقاي أوزاعي كه شخصيت بلندآوازه أهل سنت است، مي گويد:

الكتاب أحوج إلي السنة من السنة إلي الكتاب.

احتياج قرآن به سنت، بيشتر از احتياج سنت به قرآن است.

البرهان للزركشي، ج 2، ص 129 ـ جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج 2، ص 191 ـ الكفاية في علم الرواية للخطيب البغدادي، ص 30 ـ تفسير القرطبي، ج 1، ص 39

آقاي قرطبي هم مي گويد:

إن السنة تفسر الكتاب و تبينه.

اين سنت است كه قرآن را تفسير و تبيين مي كند.

تفسير القرطبي، ج 1، ص 39

حتي بعضي از بزرگان أهل مي گويند:

اگر كسي گفت «قرآن، بدون سنت»، بدانيد كه او هم گمراه است و هم گمراه كننده.

الكفاية في علم الرواية للخطيب البغدادي، ص 31 ـ الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج 7، ص 184 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج 7، ص 298

3. ظاهراً اين آقايان كارشناسان توجه ندارند! چطور اين گونه بي گدار به آب مي زنند؟! حدأقل به كتاب هاي خودشان مراجعه كنند. آقاي هيثمي كه از علماء بزرگ أهل سنت است، در كتاب مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 7، صفحه 152 صراحت دارد از عبد الله بن مسعود كه مي گويد:

أن النبي (صلي الله عليه و سلم) قال: أنزل القرآن علي سبعة أحرف، لكل آية منها ظهر و بطن.

... هر آيه اي از قرآن ظاهر و باطني دارد.

صحيح إبن حبان، ج 1، ص 276 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج 1، ص 236 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 10، ص 106 ـ الجامع الصغير لجلال الدين السيوطي، ج 1، ص 418 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج 2، ص 53 ـ جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج 1، ص 25 ـ تفسير السمرقندي، ج 3، ص 166 ـ الاحكام لإبن حزم، ج 3، ص 271 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج 30، ص 235 ـ مسند ابو يعلي، ج 9، ص 81 و 278ـ التمهيد لإبن عبد البر، ج 8، ص 282 ـ البرهان للزركشي، ج 2، ص 154 ـ تفسير الثعالبي، ج 1، ص 53 ـ الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج 2، ص 493 ـ فتح الملك العلي لأحمد بن الصديق المغربي، ص 72

آقاي عبد الرزاق كه استاد بخاري است، در كتاب المصنف، جلد 3، صفحه 359 صراحت دارد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

والذي نفسي بيده! ما منه آية إلا و لها ظهر و بطن.

قسم به كسي كه جان من در دست اوست! هيچ آيه اي از آيات قرآن نيست، مگر اين كه ظاهر و باطني دارد.

* * * * * * *

سؤال 3 :

راجع به عشره مبشره هم توضيح بفرماييد كه آيا أهل سنت در جايي به اين حديث استدلال كرده اند؟

جواب 3 :

ما معتقديم كه حديث عشره مبشره دروغ محض است. آقاي سيوطي در تدريب الراوي و خطيب بغدادي در الكفاية آورده اند كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از دنيا مي رفت، 120 هزار صحابه از خودش به يادگار گذاشت. اگر بگوييم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين عشره مبشره را وعده بهشت داده است، معنايش اين است كه فقط به 10 نفر از اينها بشارت بهشت داده است و بقيه شان أهل بهشت نيستند. حال آن كه اينها مي گويند تمام صحابه أهل بهشت هستند و هر كس منكر بهشتي بودن صحابه بشود، كافر است.

ديروز هم يكي از علماء أهل سنت مطرح كردند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از معراج برگشت و فرمود:

قد أنكرني كل أحد إلا أبو بكر.

همه مرا انكار كردند، غير از أبو بكر.

يعني همه صحابه منكر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، غير از أبو بكر.

پس اثبات حديث به ضرر أهل سنت است. يعني اگر همه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را تكذيب كردند:

ما منكم أحد إلا و قد كذبني إلا أبو بكر.

همه شما صحابه مرا تكذيب كرديد، به جز أبو بكر.

المناقب للموفق الخوارزمي، ص 297

يعني عثمان و عمر و حضرت علي (عليه السلام) و ديگر عشره مبشره هم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تكذيب كرده اند.

إن شاء ا... در سر فرصت، روي حديث عشره مبشره بحث خواهيم كرد.

* * * * * * *

سؤال 4 :

أهل سنت شبهه ايجاد مي كنند كه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) داستاني ساختگي است. لطفاً در اين مورد توضيح بفرماييد.

جواب 4 :

ما در جلسات قبل، درباره شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مفصل صحبت كرده ايم و اين مباحث در سايت مان موجود است. در قضيه تهديد خليفه دوم نسبت به آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، خليفه دوم مي گويد:

و أيم الله! ما ذاك بمانعي إن اجتمع هؤلاء النفر عندك، إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت.

المصنف لإبن أبي شيبة، ج 8، ص 572

جناب خليفه دوم كه قسم مي خورد، اگر به قسمش عمل كرده است و خانه را آتش زده است، درست است و اگر هم آتش نزده، قسم خود را شكسته و بايد كفاره داده باشد و اين هم نيست.

هم چنين جناب بلاذري با سند صحيح در أنساب الأشراف، جلد 1، صفحه 586 و طبري در تاريخش، جلد 2، صفحه 443 اين تعبير را دارند:

و الله! لأحرقن عليكم أو لتخرجن إلي البيعة.

قسم به خدا! يا خانه را آتش مي زنم يا بايد براي بيعت خارج شويد.

در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مي توانيد به كتاب فرائد السمطين آقاي جويني، جلد 2، صفحه 34 مراجعه كنيد. آقاي ذهبي درباره جويني مي گويد:

الإمام المحدث الأوحد.

پيشوا و محدث و يگانه عصر خويش بود.

تذكرة الحفاظ للذهبي، ج 4، ص 1505

آقاي جويني در اين كتاب در رابطه با شكستن پهلوي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و سقط جنين حضرت محسن (عليه السلام) و شهادت آن حضرت، كاملاً صحبت مي كند.

* * * * * * *

سؤال 5 :

آيا جناب عمر خليفه دوم، معتقد به تحريف قرآن بودند؟ اگر معتقد بود، چگونه معتقد بود و سندش كجاست و درباره كدام سوره قرآن معتقد به تحريف بود؟

جواب 5 :

در كتاب صحيح بخاري، جلد 8، صفحه 26، حديث 6918 صراحت دارد كه جناب خليفه دوم مي گويد:

فكان مما أنزل الله آية الرجم فقرأناها و عقلناها و وعيناها، فلذا رجم رسول الله صلي الله عليه و سلم و رجمنا بعده، فأخشي أن طال بالناس زمان أن يقول قائل و الله ما نجد آية الرجم في كتاب الله.

آيه رجم در قرآن بوده و در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ما رجم مي كرديم و بعد از او هم رجم مي شد. ولي اين آيه در قرآن نيست و حذف شده است و من مي ترسم آيندگان بيايند و ببينند كه اين آيه از قرآن حذف شده است.

هم چنين جناب عبد الرزاق، استاد بخاري، در كتاب المصنف، جلد 7، صفحه 330 اين قضيه را نقل مي كند.

جالب تر اين است كه جناب سيوطي نقل مي كند و مي گويد:

بسند موثق عن عمر بن الخطاب:

القرآن ألف ألف حرف و سبعة و عشرون ألف حرف.

قرآن، يك ميليون و 27 هزار حرف دارد.

الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج 1، ص 190 ـ الدر المنثور لجلال الدين السيوطي، ج 6، ص 422 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج 6، ص 361 ـ لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج 5، ص 277

اين روايت از الكافي و تهذيب الأحكام و بحار الأنوار و وسائل الشيعة نيست، بلكه براي خود أهل سنت است.

ما از آقايان أهل سنت سؤال مي كنيم:

الآن كه كامپيوتر هم وجود دارد، آيات و كلمات و حروف قرآن شمارش شده است. اين قرآن چند حرف دارد؟

روزي با يكي از علماء وهابي در كنار بيت الله الحرام مناظره مي كردم و ايشان مي گفت كه شما شيعيان قائل به تحريف قرآن هستيد. من هم همين روايت را با سند موثق از قول جناب عمر بن خطاب با شهادت آقاي سيوطي نقل كردم كه مي گويد:

القرآن ألف ألف حرف و سبعة و عشرون ألف حرف.

قرآن، يك ميليون و 27 هزار حرف دارد.

گفتم: اين قرآن چند حرف دارد؟ گفت: نمي دانم. گفتم: آقاي قرطبي كه از او تعبير مي كنيد به امام قرطبي، در كتاب تفسيرش، جلد 1، صفحه 65 مي گويد:

در زمان حجاج بن يوسف ثقفي، تمام قاريان و حافظان و كاتبان را جمع كردند و آيات و كلمات و حروف قرآن را شمارش كردند و مجموع حروف قرآن 340 هزار و 740 حرف شد.

اگر واقعاً اين روايت آقاي عمر بن خطاب را بپذيريم، دو سوم قرآن از بين رفته است!

* * * * * * *

سؤال 6 :

در رابطه با تهمتي كه به أمير المؤمنين (عليه السلام) زدند كه به خواستگاري دختر أبو جهل رفته است، توضيح مفصلي بفرماييد تا اين شبهه روشن شود.

جواب 6 :

قبلاً در اين رابطه مفصل صحبت كرده ايم و روي سايت مان هم وجود دارد. اين از دروغ هايي است كه در زمان بني أميه ساخته شده توسط يك راوي به نام مِسْوَر بن مَخْرَمِة كه خود اين مسور در سال دوم هجرت به دنيا آمده است. يعني در زمان رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، او 8 ساله بود. وقتي ما حديث:

إن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) يهجر.

صحيح مسلم لمسلم النيشابوري، ج 5، ص 76

را نقل مي كنيم، مي گويند:

إبن عباس در آن زمان 12 ساله بود و روايتش مورد اعتماد نيست.

البته ما ثابت كرديم كه 14 ساله بوده است. مضافاً كه إبن عباس، حبر الأمة و مفسر جهان اسلام است. چطور شد كه إبن عباس كه در آن زمان، 12 ساله بود، روايتش را قبول نمي كند، ولي روايت مسور بن مخرمه را كه در زمان رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) 8 ساله بود را قبول مي كنيد؟!

اين إفترائي كه به أمير المؤمنين (عليه السلام) بستند كه به خواستگاري دختر أبو جهل رفته است، در سال دوم هجرت بوده است؛ يعني در سال تولد آقاي مسور بن مخرمه و قبل از تولد امام حسن مجتبي (عليه السلام) بوده است.

فاطمة الزهراء لأبو علم، ص 170

اگر هم اين خواستگاري اتفاق افتاده، مسور هنوز به دنيا نيامده بود كه بخواهد آن را نقل كند.

اين قضيه اشكالات متعددي دارد كه اگر مناسبتي پيش بيايد، إن شاء ا... در اين زمينه مفصل بحث خواهيم كرد.

البته اين را هم بينندگان عزيز داشته باشند كه در يكي از مجلاتي كه در عربستان سعودي منتشر مي شود به نام فكرة الكوثر، در شماره اول يا دوم، من يك مقاله 30 ، 40 صفحه اي به زبان عربي نوشتم و در سايت ها هم وجود دارد و مي توانيد آن را هم ببينيد.

* * * * * * *

سؤال 7 :

وظيفه ما شيعيان إثنا عشري نسبت به دين مان چيست؟

جواب 7 :

اين خيلي روشن و واضح است و نيازي به گفتن ندارد. با اين دنياي پر غوغايي كه ما زندگي مي كنيم و شبهه عليه مذهب ما از در و ديوار مي بارد، وظيفه اول ما آشنا شدن با مباني فكري مذهب و معارف أهل بيت (عليهم السلام) به صورت استدلالي است (نه به صورت سنتي و تقليدي) و آگاه كردن ديگران (از خانواده و فرزندان و دوستان و همسايگان و آشنايان) و خود را مجهز كردن در عرصه پاسخ گويي به شبهات است.

من بارها اين را عرض كرده ام كه اگر ما امروز يك مصداق بارز از واجب عيني و تعييني و تعيّني بخواهيم نشان بدهيم، پاسخ گويي به شبهات در حوزه ولايت أهل بيت (عليهم السلام) است.

* * * * * * *

سؤال 8 :

در سوره بقره، در آيه آية الكرسي چند سؤال مطرح است كه لطف كنيد از طريق آيات و روايات ائمه (عليهم السلام) جواب بدهيد. چون قرآن مفسّر و مبيّن مي خواهد كه همان ائمه (عليهم السلام) و روايات آنهاست.

خداوند مي فرمايد:

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آَمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

سوره بقره / آيه 257

1. منظور خداوند از ايمان به خدا در اين آيه كه مي فرمايد:

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آَمَنُوا

همان ايمان به خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و ولايت حضرت علي (عليه السلام) و فرزندانش مي باشد. خداوند مي فرمايد آنهايي كه ايمان به اينها دارند را از ظلمات و تاريكي ها به سوي نور بيرون مي آورد و هدايت مي كند.

 

2. منظور از الظُّلُمَاتِ و النُّورِ چيست؟

3. در اين آيه الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ، آيا كفرشان، انكار ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را شامل مي شود يا خير؟

4. در اين آيه يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُمَاتِ كه آنها را از نور به سوي تاريكي ها خارج مي كند، يعني اگر منظور از نور، همان كارهاي خوب باشد و كسي ولايت حضرت علي (عليه السلام) را قبول نداشته باشد، نتيجه اش اين مي شود كه اگر نماز بخواند و صدقات پرداخت كند و احسان بدهد و هر كاري بكند، اينها نور است، ولي چون ولايت حضرت علي (عليه السلام) را قبول ندارد، به سوي تاريكي كشانده مي شوند.

جواب اينها را از طريق روايات أهل بيت (عليهم السلام) عنايت بفرماييد.

جواب 8 :

مي توانيد به كتاب تفسير العياشي، جلد 1، صفحه 139 مراجعه كنيد. روايتي از امام صادق (عليه السلام) است كه مي فرمايد:

فالنور هم آل محمد (ع) و الظلمات عدوهم.

مراد از اين نور، نور آل محمد (صلوات الله عليهم أجمعين) و مراد از ظلمات هم دشمنان أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) است.

بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج 23، ص 310

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

«««و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»»»



اسم الکتاب : سخنرانی المؤلف : سخنرانی    الجزء : 1  صفحة : 329
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست