responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : عرفان حافظ ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 32

زبان، زبان شعر است و زبان، زبان هنرمند است.

یک داستان واقعی مطیع الدوله حجازی در کتاب آینه [1] نقل میکند که یک بیچارهای که آثار شاعر بلژیکی [2] را خوانده بود و مجذوب تخیلات لطیف و انسانی و اخلاقی او شده بود [3]، از فلان کشور بار سفر بست که برود به ملاقات او.

رفت ملاقات کند، یک خانم سکرتری داشت، گفت او ملاقات نمیدهد. گفت من از راه دور آمدهام، چندین کشور را طی کردهام، میخواهم چند دقیقه استاد را زیارت کنم. هرچه این زن بدبخت گفت آقا برگرد، وقت ندارد، دید نمیشود (آن زن میدانست چه خبر است). تا آخر از بس او اصرار کرد، هرجور بود یک وقتی برایش گرفت. آن شخص میگوید که رفتم، تا در اتاق را باز کردم یک وقت دیدم یک آدم بدترکیب بدهیکلی با اخمهای درهم کشیده آمد بیرون و گفت از جان من چه میخواهی؟! برو گم شو! و از این حرفها؛ عکس تمام آن چیزهایی که من در آثارش خوانده بودم. مات و مبهوت ماندم. بعد آمدم به آن زن گفتم: این همان است که این همه آثار مینویسد؟! گفت: بله. گفتم: همان است که این همه چیزهای خوب و زیبا نوشته است؟! گفت: بله. گفتم: من که باور نمیکنم. آن زن انگشترش را درآورد، گفت: این انگشتر من چگونه انگشتری است؟ خیلی زیباست؟ گفتم: بله.

گفت: آیا چون این خیلی زیباست، دلیل بر این است که انگشترساز هم خیلی زیباست؟ گفتم: نه. گفت: آخر این هنر است، ممکن است او خیلی آدم بدترکیب بداخلاقی


[1] ص 93- 100

[2] ظاهراً نظرش به موریس مترلینگ است. [ولی به نظر میرسد که نظر نویسنده به موسیو پیرلاتوش بوده است.]

[3] مترلینگ خیلی شاعر است، در نثر خودش هم شاعر است، یعنی نثرش هم شاعرانه است. او واقعاً شاعر است و فیلسوف نیست.

اسم الکتاب : عرفان حافظ ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 32
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست