responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : عرفان حافظ ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 31

نمیشود استنباط کرد.

داستانی نقل میکنند که فرزدق یک وقتی در ضمن اشعارش این شعر را گفت:

فَبِتْنَ بِجانِبَی مُصَرَّعاتٌ

وَ بِتُّ افَضُّ اغْلاقَ الْخِتامِ «1»

.دارد وصف میکند یک عده زنهایی را که با آنها بسر میبرده. خلیفه وقت گفت: تو در این شعرها اقرار به زنا کردهای، باید حد بر تو جاری شود (چون میگوید این جماعت نسوان در دو طرف من راحت خوابیده بودند، کار من هم تا صبح جز قفل بسته باز کردن چیز دیگری نبود.) فرزدق گفت: «انَّ کتابَ اللَّهِ یدْرَءُ عَنَّا الْحَدَّ» قرآن حد را از من برداشته. گفت: چطور؟ گفت: خداوند متعال میفرماید: وَ الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُ الْغاوُنَ. ا لَمْ تَرَ ا نَّهُمْ فی کلِّ وادٍ یهیمونَ. وَ ا نَّهُمْ یقولونَ ما لا یفْعَلونَ [2] کار شاعر این است که کارِ نکرده را توصیف کند [3]. به خود حافظ هم چنین اعتراضاتی کردهاند.

میگویند حافظ گفت:

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

این فقط در منطق یک شعر درست است که یک شاعر آسمان جُل بگوید: «به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را». امیرتیمور به او گفت: این حرفها چیست که میگویی؟ من این همه جان کندهام تا سمرقند و بخارا را فتح کردهام، تو به یک خال سیاه میبخشی؟ گفت: این همه بخشش کردهام که حالا چیزی ندارم و اینجور جلنبر هستم! البته این افسانه است که به او نسبت میدهند؛ میگویند با امیرتیمور ملاقات نکرده.


[1] دیوان فرزدق، ج 2/ ص 836، چاپ و تحقیق عبداللَّه الصاوی، قاهره 1936.

[2] شعرا/ 224- 226

[3] کشکول شیخ بهایی، ج 4/ ص 9

اسم الکتاب : عرفان حافظ ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 31
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست