اسم الکتاب : عرفان حافظ ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی الجزء : 1 صفحة : 30
مجسمه بهلول را بریزد، آیا این علامت ارادت فوق العادهای است که به بهلول دارد؟ نه، هنرمند دنبال سوژه و موضوع میگردد که هنر خودش را به بهترین وجهی ظاهر کند.
شعر، خودش هنر است. ارسطو هم شعر را اول جزو منطق نشمرده بود، خطابه و شعر از «صناعات خمس» را جزو فنون یعنی جزو هنرها آورد، منتها بعد گفتند همه اینها جزو هنرهاست، هم علم است هم هنر، و لهذا اسم «صناعات خمس» گذاشتند، اینها صنعت است و هنر. در اینکه حافظ فوق العاده هنرمند است و شاعر به تمام معنی کلمه، یعنی از نظر هنری به تمام معنی کلمه شاعر است، و یک هنرمند فوق العاده مقتدر است، احدی بحث ندارد. این فرضیه میگوید حافظ یک هنرمند است و دیوان شعر او را هم از نظر محتوا نباید جدی گرفت، هیچ جایش را، نه آنجایی که دم از میو معشوق و این حرفها میزند و نه آنجایی که دم از خدا و عرفان و سلوک میزند، هردو برای حافظ سوژه هستند و بس، او بابایی بوده هنرمند، و هنرمند عاشق هنرش است و دنبال سوژه میگردد، خصوصاً که از قدیم گفتهاند: «احْسَنُ الشِّعْرِ اکذَبُهُ». اصلًا شعر با دروغ درست شده. آن شعری هم که قرآن نهی میکند و پیغمبر فرمود:«لَئَنْ یمْلَأَ بَطْنُ الرَّجُلِ قَیحاً خَیرٌ مِنْ انْ یمْلَأَ شِعْراً» همین شعری است که محتوایش تخیل محض باشد. بعد هم فرمود:«انَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِکمَةً» [1] بعضی اشعار هم حکمت است. ولی اساس شعر [تخیل است.] در منطق هم شعر را به عنوان یک موضوع تخیل و یک امر تخیلی [میشناسند،] یعنی به نظم کار ندارند، که حالا خودش تعریف خاصی دارد.
اگر اینجور باشد، از دیوان حافظ چیزی راجع به شخصیت حافظ