responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : عرفان حافظ ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 139

هرگز به یمن عاطفت پیر میفروش

ساغر تهی نشد ز میصاف روشنم

میخواهد بگوید در تمام این مدتی که من در سلوک بودم همیشه فیض میگرفتم و الهامات و اشراقات و مکاشفات داشتهام.

از جاه عشق و دولت رندان پاکباز

پیوسته صدر مصطبهها بود مسکنم

در شأن من به دُردکشی ظنّ بد مبر

کآلوده گشت جامه ولی پاکدامنم

این «آلوده گشت جامه ولی پاکدامنم» همان مسئله بدنامی است [1]، یعنی شکستن نام و ننگ، یک روشی اندکی شبیه ملامتی که شاید در حافظ هم بوده، یعنی تظاهر کردن به یک چیزهایی برخلاف آنچه که هست، یعنی خوب باشد و به بدی در میان عوام تظاهر کند. این یک روشی بوده که اینها داشتهاند، حالا این روش خوب است یا بد، من کار ندارم، ولی چنین روشی بوده. تا آنجا که میگوید:

شهباز دست پادشهم این چه حالت است

کز یاد بردهاند هوای نشیمنم

البته این یک شعر را انسان احتمال میدهد که در آن واحد دو معنی داشته باشد، هم نظر داشته باشد به پادشاه زمان خودش، روابط انسانی خودش با او را بخواهد بیان کند، و هم در عین حال معنی عرفانی خودش را میگوید. این هم یک مسئله.

غربت انسان در جهان

به دنبال این مسئله درباره انسان، یک مسئله دیگر در میان عرفا مطرح است که تابع این مسئله است و آن مسئلهای است که به نام «غربت انسان در


[1] اگر فرصتی شد، در مسئله نیکنامی و بدنامی سخن خواهیم گفت.

اسم الکتاب : عرفان حافظ ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 139
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست