responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : عرفان حافظ ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 111

همه چیز از من فیض میگیرد. فهمیدم که من شایسته چنین مقامی نیستم و این هر جا هست خلاصه یک غلطی و یک اشتباهی رخ داده که من چنین چیزی هستم. زمستان بود. از آنجا حرکت کردم مشرف شدم کاظمین (روی حسابی که پیش خودش داشته) و روی سنگهای پای ضریح حضرت آنقدر سرم را به زمین زدم و گریه کردم و اشک ریختم تا آخر حقیقت بر من روشن شد و فهمیدم چه بوده که من آن را اینجور خیال کردم.

«عکس روی تو چو در آینه جام افتاد».

اینجا آینه جام خود انسان است، قلب انسان است (این تعبیر دومی است که میخواستم بگویم). در این حکایتی که نقل کردم ممکن است مقصود این باشد.

«عارف از خنده میدر طمع خام افتاد».

«مِی» خندید برای او، اشتباه کرد، خیال کرد خودش است؛ جلوهاش پیدا شد، خیال کرد خودش است، خیال کرد رسیده. محل شاهد من در این مطلب نبود، مطلب ما این بود که تجلی، واحد است. میگوید:

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد

این همه نقش در آئینه اوهام افتاد

خیلی عجیب است، واقعاً این بیان در حد قریب به اعجاز است.

این همه عکس میو نقش مخالف که نمود

یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید

کز کجا سرّ غمش در دهن عام افتاد

عارف وقتی که به آن مقام کمال خودش میرسد، یکمرتبه میبیند تمام اشیاء با او همزباناند، [با خود میگوید] از کجا همه او را میشناسند؟


اسم الکتاب : عرفان حافظ ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 111
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست