responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : درس‌های اسفار ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 201

نحوه وجودی است که باید در شیء دیگر وجود پیدا کند. بنابراین «در شیء دیگر» یا «با شیء دیگر» به نحوه وجود این شیء ارتباط پیدا میکند.

بهترین مثال برای وجود تعلقی اعراض است. آیا هر چند علت، تامّ العلیه باشد این امکان وجود دارد که عرض از ناحیه علت تامه خود، وجود پیدا کند بدون آنکه یک جوهر وجود داشته باشد؟ (اگر موضوع عرض، جوهر نباشد بالاخره باید به جوهر منتهی شود.) عرض در ذات خود، از وجودی که در موضوع نباشد امتناع دارد و نحوه وجودش «وجود فی الموضوع» است. پس عرض ممکن الوجود است، اما «ممکن الوجود فی الموضوع» است و «ممتنع الوجود لا فی الموضوع» است. این خودش مسئلهای است که میتواند معمای امکان استعدادی را حل کند و در بعضی از مباحث اسفار بیان شده است که وقتی میگوییم یک شیء ممکن الوجود است، ممکن الوجود است به نحوی از وجود و در عین حال ممتنع الوجود است به نحو دیگری از وجود. آیا جوهر ممکن الوجود است یا ممتنع الوجود؟ جوهر «ممکن الوجود لا فی الموضوع» است ( «لا» را قید «الوجود» بگیرید) و در عین حال ممتنع الوجود فی الموضوع است. آیا ممکن میتواند وجود واجب یا مطلق داشته باشد؟

چنین چیزی محال است. حتی واجب الوجود هم ممتنع الوجود است، به این معنا که واجب الوجود «ممتنع الوجود بالوجود الامکانی» است.

صورت هم از این قبیل است. اگر صورت، در ماده حلول دارد این رابطه و نسبت میان صورت و ماده، یک رابطه و نسبت تشریفاتی و اضافی نیست که قابل تبدل و تغیر باشد، مثل نسبت بین راننده با اتومبیل که یک نسبت زائد بر ذات و وجود راننده است و آن فرد در وجود و ذات خود، نه راننده است و نه غیر راننده. رانندگی یک امر علاوه است و لذا آن فرد اگر راننده هم نباشد، یعنی با اتومبیل نسبت هم نداشته باشد، باز خودش خودش است. اما رابطه صورت با ماده به گونهای است که پای صورت در ماده فرو رفته است و این نحوه وجود صورت است که اگر این را از صورت بگیریم دیگر صورت، صورت نیست [1].


[1]. همچنین در مورد نفس، مسئله مشابهی صدق میکند. اگرچه نفس چنانکه بعداً خواهیم گفت «وجود در ماده» ندارد ولی «وجود با ماده» دارد. این معیت یک معیت تشریفاتی نیست، یعنی نفس یک نحوه تعلق ذاتی با ماده دارد که البته این نحوه تعلق به گونهای است که با تجردش منافاتی ندارد. فرق بین عقل و نفس در همین است که عقل، مجرد است و هیچ گونه تعلقی به ماده ندارد ولی نفس، تعلقی به ماده

اسم الکتاب : درس‌های اسفار ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 201
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست