responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : درس‌های اسفار ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 181

پس مبدأ حرکات خاص، اینکه هر جسمی به نوعی حرکت و جنبش خاص دارد و به نوعی غایت جستجو میکند، نه جسمیت است (چون جسمیت میان همه اجسام مشترک است) و نه مفارقات است (چون نسبت مفارقات با همه اجزای عالم علی السویه است) بلکه منشأ حرکات خاص، صور نوعیه است که آن را قوه یا طبیعت مینامند [3].

استاد: اراده نظام متقن که شما میگویید حرف درستی است ولی اراده نظام متقن در مفارق به معنی این نیست که ارادههای متعدد به اشیاء متعدد تعلق گرفته است. اگر مراد شما از اراده نظام متقن اراده واحد بر همه اشیاء است (و ما أمرنا الّا واحدة (قمر/ 50)) آن حرف درستی است. اما اگر میخواهید بگویید که اراده مفارق بر نظام متقن به معنی ارادههای متعدد به عدد حرکاتی است که در عالم است این امکان پذیر نیست. ارادههای متعدد و متنوع که برای این، یک اراده هست و برای آن یک اراده و برای امر سوم یک اراده دیگر، برای یک موجود ذی نفع یعنی یک موجود صاحب اراده که در عین حال تعلقی به ماده و مادیات دارد و از قوه به فعل خارج میشود متصور است. بحث ما درباره مفارق یعنی مجرد تام است که تکثر اراده در آن فرض ندارد.

فلاسفه گاهی میگویند مجرد و مرادشان «نفس» مجرد است که مجرد تام نیست، بلکه یک موجود نیمه مجرد و نیمه مادی است، مثل آنچه راجع به نفوس فلکیه معتقد بودند. حتی میتوانیم برای کل عالم، نفس قائل باشیم یا برای قسمتهای مختلف عالم، نفوس قائل باشیم. حساب نفوس حساب دیگری است. قائل شدن به ارادههای متعدد برای نفوس مانعی ندارد به این معنا که نمیتوانیم این نظریه را نفی کنیم که تمام عالم طبیعت یا قسمتی از عالم طبیعت به منزله تمام یا جزء یک موجودی است که به منزله بدن است برای نفس. ما این را نمیتوانیم نفی کنیم؛ چه میدانیم؟ مگر آن سلولی که در پوست بدن ما هست میداند که عضو یک اندام بزرگتری است؟ مگر آن سلولی که در خون بدن ما هست که از ما و شما کارش را خیلی دقیقتر انجام میدهد میداند که جزء نظامی به نام «جهاز دم» است و خود این جهاز دموی جزء یک نظام دیگری است به نام بدن و خود این بدن جزء یک شخصیتی است به نام یک فرد از انسان و همه این انسانها جزء یک جامعه انسانی هستند؟ آن سلول که این را نمیداند. از کجا که اساساً ما خودمان عضو یک اندام نباشیم و نمیدانیم؟.

شما تصورتان از آن موجود مفارق مانند تصور از نفس کلی است. ما باید ملائکهای را که در قرآن در آیاتی مانند «فالمدبرات امراً (نازعات/ 5)» یا «فالمقسمات امراً (ذاریات/ 4)» از آنها یاد شده از قبیل نفوس بدانیم. آنها میتوانند ارادههای جزئی هم داشته باشند. هیچ مانعی ندارد که از طرف آن موجوداتی که دارای نفوس هستند نسبت به من اراده خاصی پیدا شود. ما در این زمینه شواهد و دلایل زیادی داریم. مثلًا آنجا که در دعای صحیفه حضرت زین العابدین علیه السلام به درگاه خدا عرض میکند که خدایا من دعا میکنم که این زمین تو و آسمان تو و همه اینها مأمور شوند کار من را انجام دهند، چنین چیزی است.

(2). سؤال: به هرحال ممکن است اتفاق دائمی باشد.

استاد: چنین چیزی امکان ندارد. در محل خودش اثبات شده است که اتفاق اصلًا محال است، هر اتفاقی بالاخره به یک ضرورت باز میگردد.

(3). سؤال: شاید منشأ، همان امر مجرد باشد اما اختلاف به خاطر اختلاف در ظرفیتهای اشیاء باشد.

اسم الکتاب : درس‌های اسفار ط-صدرا المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 181
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست