اسم الکتاب : تفسیر و مفسران المؤلف : معرفت، محمدهادی الجزء : 1 صفحة : 50
آیا تفسیر توفیقی است؟
در میان سلف احیانا مشاهده میشود که از تفسیر قرآن سر باز زدهاند؛ میترسیدهاند از روی ندانستن، سخنی به خدا نسبت دهند، یا ناخواسته قرآن را به رأی خود تفسیر کنند که در شرع از آن منع شده است. عدهای از متأخران هم در این نظر از آنان پیروی کرده و از تفسیر قرآن- جز در مواردی که حدیث یا نقلی صحیح و روشن بر آن وجود دارد- امتناع ورزیدهاند. طبری از ابو معمر نقل میکند که ابو بکر گفت: «کدامین زمین مرا بر خود خواهد پذیرفت یا کدامین آسمان بر من سایه خواهد افکند، آنگاه که من درباره کتاب خدا سخنی از روی ندانستن بگویم» و در روایتی دیگر از ابو بکر است که گفت: «آنگاه که من به رأی خود در تفسیر قرآن سخنی بگویم» [1]. این مطلب را از ابو بکر زمانی بر زبان راند که از او درباره واژه «ابّ»، در آیه مبارکه «وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ» [2] سؤال کردند. جلال الدین سیوطی نیز عین این مطلب را نقل کرده است. [3] همچنین از عمر روایت شده که وی سخن گفتن درباره آیه فوق الذکر را دشوار دانسته، معتقد بوده است که باید درباره آن سخن نگفت و تفسیر آن را به خدا واگذار دانسته، معتقد بوده است که باید درباره آن سخن نگفت و تفسیر آن را به خدا واگذار نمود ... سیوطی روایت کرده که عمر بر روی منبر این آیات را قرائت نمود: «فَأَنْبَتْنا فِیها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً ...» تا رسید به کلمه «أبّا» آنگاه گفت: همه واژههای قبلی را دانستم ولی «ابّ» به چه معناست؟ سپس عصائی را که در دست داشت تکان داد و اظهار کرد: به خدا سوگند، ورود در این مطالب تکلّف است، تو را چه رسیده است که معنای «ابّ» چیست؟ آنچه از کتاب خدا که برایتان بیان شده است پیروی کنید و بدان عمل نمایید و آنچه را هم که نمیدانید به خدا واگذار کنید. [4] عبید اللّه بن عمر میگوید: «من در حالی فقهای مدینه منوره را درک نمودم که از سخن گفتن درباره تفسیر قرآن سخت پروا داشتند از جمله آنها: سالم بن عبد اللّه، قاسم بن محمد، سعید بن مسیب، نافع و دیگران بودند». همچنین از یحیی بن سعید روایت شده که «فردی را دیدم از سعید بن مسیب
[1] جامع البیان، ج 1، ص 27. [2] عبس 80: 32- 31. [3] الدر المنثور، ج 6، ص 317. [4] همان، ج 6، ص 317. جامع البیان، ج 30، ص 39.
اسم الکتاب : تفسیر و مفسران المؤلف : معرفت، محمدهادی الجزء : 1 صفحة : 50