آن فص و معقول بودنش و آن چه كه آن معنويت از حيث كلى بودنش از امور تفصيلى و مسائل علمى در بر دارد.
13 و حكمت(1) عبارت است از قواعد و ضوابط آن مسائل علمى و احكام
كلى به صورت انحصار در آوردن آنها، با آگاهى دادن بر اصل ريشه و دليل آنها،
از مطلق علم حق تعالى و تعريف مر ذات حق سبحانه را از حيث تعينش در آن
مرتبه، و همچنين كسى كه در آن و بدان [حكمت] ظاهر شده، ظاهر شدنى كه نشان
دهنده از مقصود و مراد الهى است كه آن [مراد] مورد تعلق اراده ذاتى نخستين
است، و سر آن تعين يافته و اينكه مراد از آن بعينه چيست.(2)
14 و مقصود از تبعيت و كلمه «عين»(3) [: ثابت] آن پيغمبر نامبرده
است- از جهت خصوصيت و بهره مشخص او و امت او- از حكم حق تعالى، يعنى شريعت
او كه از همان جهت پيغمبر ناميده مىشود.
15 و اما از جهت معرفتش به حق تعالى و از حيث علم حق تعالى به او و
به لوازم او و به زمان معين و محدودش و به غير معين و غير محدودش، آن جهت
ولايت(4) آن [پيغمبر] است، و براى هر كلمه [: عين ثابت نبى نامبرده]
كمالى نسبى است كه اختصاص بدان [كلمه] دارد.
16 اول و آخر داراى كمال حقيقى است، و براى آن كس كه بين آن دو
مرتبه از كمال قرار دارد، به مقدار آن چه كه خاتم به فص بيان شده از حال و
كار
(1). حكمت عبارت است از علم به حقايق أشياء و اوصاف و خواص و
احكام آنها- بر آن گونه كه هستند- و ارتباط سببها با مسببها و اسرار انضباط
نظام موجودات و عمل به مقتضاى آن.
(2) جامى در نقد النصوص گويد: فص چيزى خلاصه و زبده آن است و فص
انگشتر چيزى است كه بدان زينت مىيابد [و نقش آن يعنى] نام صاحبش بر آن
نگاشته و يا حك مىشود. و حكمت عبارت است از علم به حقايق أشياء و اوصاف و
احكام آنها آن گونه كه هستند، و همين طور علم به گفتار و كردار ارادى آن
گونه كه استقامتشان بر گفتار و كردار ارادى اقتضا مىكند.
(3) اعيان ثابته عبارت است از حقايق ممكنات كه ثابت در علم حق تعالى هستند. توضيح اين مطلب در اصول چهاردهگانه آمده است.