9 اين درخواست را پذيرفتم، چون استحقاق و شايستگى آنان را
مىدانستم و خود- به واسطه ارشاد و راهنمايى آنان- به پروردگارشان تقرب و
نزديكى جستم. با اين توضيح كه من جز خطبه كتاب [فصوص الحكم] را از
نويسندهاش [شيخ أكبر محى الدين اعرابى]- كه خداوند از او خشنود باد- به
شرح، نه بيشتر، نخواندم ولى خداوند به بركت او بر من منت نهاد و مرا در
اطلاع و آگاهى بر آن چه كه وى را مطلع ساخته و ديدهورى بر آن چه كه برايش
روشن نموده و گرفتن از خدا- بدون واسطه و سببى- با وى مشاركت روزى كرد.
[اين منت] محض عنايت الهى و رابطه ذاتى بوده كه در آن چه از احكام
وسايط و خواص اسباب و شرطها و روابط كه اقامه كرده است مرا نگه دارد و اين
را خالص براى خودش و جهت تقرب به سوى او و سودمند براى من و آنان، اينجا و
روز ورود بر او، قرار دهد. پروردگارا! اجابت كن.
10 بدان كه- خداوند به نور ارشادش فهمت را برگشايد و به موجب علم
اعلاى ذاتىاش علمت را تحقق و ثبوت بخشد- فص عبارت است از خاتم [: نگين
انگشتر] علوم هر مرتبهاى از مراتب بيان شده در اين كتاب و صورت احديت
جمع(1) آن، و نسبت احكام هر مرتبهاى به مرتبهاى از جهتى نسبت أجزاء عنصر
است به مزاج متحصل از آن و هيئت تعقل شده در فراخناى علم، از اجتماع احكام
مرتبه، هر مرتبهاى كه در مراتب بيان شده هست و به هر اسمى از اسماء الهى
كه استناد شود: آن مانند نشأه و عالم معتدل انسانى است.
11 و فصى كه عبارت از خاتم [: نگين] علوم آن مراتب و فراگير احديت
جمعيت احكام مراتب كلى آن است، روحى را مىماند كه در اين نشئه معتدل
[انسانى] دميده شده است.
12 و نقش هر فصى عبارت است از كلامي آشكار و نشان دهنده از معنويت
(1). احديت جمع عبارت است از اعتبار كردن ذات فقط، بدون اثبات و يا نفى آن، به اين نحو كه اضافات و نسب و احديت در آن مندرج باشد.