از اين روى چون حق متعال او را بشارت به يحيى داد، اين [بشارت]
را عجيب و شگفت دانست و گفت: أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ كانَتِ
امْرَأَتِي عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ من الْكِبَرِ عِتِيًّا [مريم/ 8:
پروردگارا! چگونه پسرى توانم داشت كه همسرم نازاست و از پيرى به فرتوتى
رسيدهام؟]. خداوند جوابش داد: قالَ كَذلِكَ قالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ
هَيِّنٌ وَ قَدْ خَلَقْتُكَ من قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْئاً [مريم/ 9: گفت
پروردگار تو چنين گفته است: اين بر من آسان است از پيش نيز تو را كه چيزى
نبودى خلق كردهام] يعنى: اگرچه حصول امثال اين از جهت اسباب ظاهرى مشكل و
بلكه غير ممكن است، ولى نسبت با صاحب قدرت تمام و قوت محكم آسان است. و
همان طور كه اين قوه از حق تعالى در زكريا و همسرش سارى و جارى شد، همين
طور از آن دو به يحيى سرايت نمود لذا خداوند فرمود: يا يَحْيى خُذِ
الْكِتابَ بِقُوَّةٍ ... تا پايان آيه [مريم/ 12: اى يحيى! اين كتاب را به
قوت بگير و در طفوليت او را حكم (نبوت) داديم]. اين را نيك انديشه كن كه
سر فص زكريايى است.