اسم الکتاب : انسان و قرآن المؤلف : حسن زاده آملي، حسن الجزء : 1 صفحة : 22
مقصود از هر دو يك چيز است كه معرفت حق تعالى و صفات و افعال اوست . و اين
معرفت حاصل به طريق وحى و رسالت موسوم به نبوت است , و بطريق سلوك و كسب
مسماى به حكمت يا ولايت است . و آن كسى قايل به مخالفت حكمت با شرايع حقه
الهيه در معنى و مقصود است كه معرفت به تطبيق خطابات شرعيه بر براهين حكميه
ندارد , و قادر بر اين تطبيق نيست مگر كسى كه مؤيد من عندالله و كامل در علوم
حكميه و مطلع بر اسرار نبويه است .
و چنانكه خود آن جناب فرموده اند , در چندين جاى ديگر اسفاره تعرض همين
مطلب شده است , و ما بتفصيل در كتاب عرفان و حكمت متعاليه نقل و بحث
نموده ايم . غرض اينكه قلم در طرد معرفت فكرى زدن و خط بطلان به منشورات براهين
عقلى كشيدن , و دين الهى و فلسفه آلهى را جداى از هم داشتن و پنداشتن ستمى بس
بزرگ است , و در عين حال , تميز بين دو نحوار تزاق
لا كلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم [1] را ندادن سخنى سخت سست است . هيچ گاه بشر نمى تواند از منطق و برهان بى
نياز باشد چنانكه از وحى و رسالت و بالاخره اگر عارف بخواهد فرضا يكى از
مطالب فلسفى را رد كند , بايد با دليل رد كند و دليل خود فلسفه است . اولياى
دين ما عليهم السلام در مقام احتجاج و استدلال , به طريق فكر و نظر اقدام
مى فرمودند , چنانكه , احتجاج شيخ اجل طبرسى قدس سره و نيز احتجاج بحار در اين
مطلب سند زنده اند . بلكه خود قرآن مجيد حجتى گويا در اين موضوع است , كما لا
يخفى على اهله . مبناى پيشرفت عقل و هشدارى بشر به احتجاج و استدلال است كه به
سه قسم برهان و خطابه و جدال احسن تقسيم مى شود , چنانكه قرآن كريم بدانها ناطق
است كه
ادع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جاد لهم بالتى هى احسن
[2] .
برهان حقيقى و شهود كشفى معاضد يكديگرند .
روش صدر المتالهين در اسفار اين است كه كلمات مستفاد از كشف و شهود