اسم الکتاب : مباني نظري تجربه ديني المؤلف : الشیرواني، علی الجزء : 1 صفحة : 104
ازانعكاس حقيقت او ناتوان است. ما هرگز به وسيله اين مفاهيم و
اوصاف، به كنه آن ذات راه نمىيابيم. معرفت حقيقت آن، از اين طريق اساساً
ممكن نيست.(1
3. برخى معتقدند كه بيانناپذيرى تجربههاى عرفانى، ناشى از ناتوانى
فهم و انديشه از شناخت اين گونه تجارب است. از آنجا كه هر كلمه، در ازاى
مفهومى قرار دارد و كلمه بدون مفهوم، فاقد معنا و محتوا است، اگر در جايى
مفهومى وجود نداشته باشد و حقيقتى به گونهاى باشد كه نتواند در قالب مفهوم
درآيد، آن حقيقت را نمىتوان با استفاده از الفاظ بيان كرد.
غيرقابل بيان بودن و غيرعقلانى بودن امر مينوى از ديدگاه اتو،
دقيقاً به همين علت است. به اعتقاد او تجربه مينوى مستقيماً دست مىدهد و
دريافته مىشود اما به صورت مفاهيم درنمىآيد. اتو در سنت كانتى مىانديشد و
به محدوديتهاى عقل نظرى در حوزه شناخت امور غيرحسى واقف است. از اين رو،
به پيروى از فريس، نيرويى ديگر در وجود آدمى تشخيص مىدهد كه نه مربوط به
قواى ذهنى و فاهمه او، بلكه متعلق به احساسات و احوال قلبى او است. بر اين
اساس مىتوان گفت كه امر مينوى از نظر اتو، تحت مقولات فاهمه شناخته و
دانسته نمىشود و از اين رو، امرى عقلانى كه داراى ما به ازايى در ميان
مفاهيم ذهنى باشد نيست، بلكه امرى غيرعقلانى است.[2] و [3]
[3] استيس در كتاب عرفان و فلسفه، بر آن است كه دليل بيان ناپذيرىِ
تجارب عرفانى، آن است كه آنها مفهوم ناپذيرند و علت عجز فاهمه انسان از
ادراك اين نوع تجارب، آن است كه قوانين منطق، كه بر قلمرو فهم انسان حاكم
است، در تجارب عرفانى كاربرد ندارد. عارف در تجربه خود، تناقض مىيابد؛
يعنى چيزى را مشاهده مىكند كه ناقض قوانين منطق است و هرگاه بخواهد آن را
به زبان آورد، دچار تناقضگويى مىگردد. به عقيده استيس ريشه گرفتارى زبانى
عارف، همين است. او مىنويسد:
«عارف گرفتار است؛ چون مانند ديگر مردم، در احوال و آنات
غيرعرفانىاش، منطقىانديش است و موجودى نيست كه فقط در عالم شطحآميز وحدت
سير كند... او نيز مانند ديگران نفوذ منطق را حس مىكند. آنگاه كه از
عالم وحدت بازمىگردد، مىخواهد آنچه را از حال خويش به ياد دارد، به مدد
كلمات با ديگران در ميان گذارد. كلمات به زبانش مىآيد؛ ولى از اين كه
مىبيند دارد تناقض مىگويد، حيران و سرگشته مىشود و براى خود، اين امر را
چنين توجيه مىكند كه لابد اشكالى در خود زبان هست. لاجرم معتقد مىشود كه
تجربهاش بيانناپذير است.» (عرفان و فلسفه، ص318-308).
در اين سخن، چند نكته قابل ملاحظه است: اوّلاً، بسيارى از عرفا
قوانين منطق را حتى در قلمرو مشهودات خود معتبر دانستهاند و شهودى را كه
با ضوابط انديشه مغاير باشد، وهم و خيال پنداشتهاند (ر. ك: قيصرى، شرح
فصوصالحكم،
اسم الکتاب : مباني نظري تجربه ديني المؤلف : الشیرواني، علی الجزء : 1 صفحة : 104