اسم الکتاب : انديشه سياسي امام خميني (قدس سره ) المؤلف : جهان بزرگی، احمد الجزء : 1 صفحة : 9
اين يكي از نكات اصلي نظريه «امام» است كه «حضور خدا
درصحنه سياست» را جدي ميگيرد و همين نكته است كه به طور قاطعوي
را از انديشمندان سياسي غرب متمايز ميكند. بسياري ازنويسندگان معاصر
غرب سياست را «قدرت»، «علم قدرت»، «توزيعقدرتمندانه ارزشها»، «راه
كسب قدرت» و غيره دانستهاند. از نظرآنان دولت، تار و پود قوانين و
نهادهاي سياسياش قدرت فائقه استو قوانين اخلاقيِ برتري وجود ندارد
كه دولت و همه نهادهايش رابتواند مورد كنترل و انتقاد قرار دهد. امّا
از نظر امام قدرت خداوند برفراز همه قدرتهاي زميني است و اقتدار فرد
حاكم در تحليل غائي بهوسيله اين مرجع به صورت قدرتي مشروط و
محدود درميآيد. پسهر استيلائي داراي «سياست» نيست زيرا اعمال زور در
صورتيقانوني، مشروع و صحيح است كه طبق يك نظام اخلاقي معتبر،
مستقلو مطلق يعني «قوانين الهي» كه ناشي از اراده خداوند است
صورتپذيرد كه نهايتاً منجر به «هدايت جامعه» گردد.
بنابراين ميتوان سياست را از نظر امام با اين تعريف مطابق
دانستكه «سياست عبارتست از اداره جامعههاي انساني و هدايت آن به
سويتعالي»:
انسان يك بعد ندارد، جامعه يك بعد ندارد انسان فقط يك
حيواننيست كه خوردن و خوراك همه شئون او باشد سياستهاي صحيحاگر
هم باشد امت را در يك بعد هدايت ميكند و راه ميبرد وآنبعد حيواني
است اين سياست يك جزء ناقص است از سياستيكه در اسلام براي انبياء
و اولياء ثابت است. آنها ميخواهند ملت راهدايت كنند، راه ببرند در
همه مصالحي كه براي انسان متصور استبراي جامعه متصور است.
پس توجه به اين نكته حائز اهميت است كه سياست هر چند
مستلزمتدبير، تصميم و اعمال قدرت است ولي هر تدبير، تصميم و
اعمالقدرتي را نبايد سياست دانست چنانكه همه انديشمندان مكتب
سياسيهدايت همواره چنين ميانديشيدهاند. آنها سياست را همواره با
هدايتملازمميدانستند و با آن تعريف ميكردند. حضرتعلي(ع) سياسترا
ملازم با هدايت ميداند آنجا كه ميفرمايد: «بدان بدرستيكه
بهترينبندگان خدا نزد خدا رهبر سياسي عادلي است كه هدايت شده
وهدايتگر باشد». «امام» نيز همين برداشت از سياست را ارائه ميكندو
ميگويد:
سياست اين است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد، تمام
مصالحجامعه را در نظر بگيرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر
بگيردو اينها را هدايت كند به طرف آن چيزي كه صلاحشان است.
منشأ و غايت حكومت
1. عدالت
هنگامي كه امام خميني از بازگشت به اسلام صحبت ميكند
طنينيك مكتب بشر دوستي كه اندك زماني بعد از انقلاب سراسر ايران
رافراگرفت، از سخن او شنيده ميشود. وي مكرراً در قسمتهاي
مختلفآثارش مثلاً در دروس ولايت فقيه و منشورهاي انقلاب اسلاميبرضد
«قدرت مطلقه» و استبداد و در ستايش عدالت، بشريت، تقويو... سخن
ميگويد. براي مثال ميگويد:
زمامدار اگر عادل نباشد در دادن حقوق مسلمين و اخذ مالياتها وصرف صحيح آن و اجراي قانون جزا عادلانه رفتار نخواهدكرد.
«خميني» پيوسته اين نظر را تكرار ميكند كه عدالت شرط
اصليحصول به صلح، امنيت، رفاه استقلال و مساوات است. هدف قريب
هرحكومتي چيزي جز اين مسائل نيست:
حكومت اسلامي، جمهوري اسلامي، عدل اسلامي را مستقر كنيد. باعدل اسلامي همه و همه در آزادي، استقلال و رفاه خواهند بود.
مطمئناً طبيعت و ماهيت حكومت استبدادي عدالت را
غيرممكنميسازد گو اينكه عدالت در حكومت جمهوريِ محض امكانپذيراست
ولي امام چون در آن نوع حكومت معايبي ميبيند به جانبحكومت
اسلامي (جمهوري اسلامي) متمايل ميشود. البته درصورتي كه شرايط
لازم، وجود آن حكومت را ممكن سازد. امّامتأسفانه در همه حكومتها
حكام و هيأت حاكمه راه عدالت را در پيشنميگيرند بلكه همواره در
معرض فساد قرار دارند. بدين معني كهحكومت را يا به حكومت مطلقه
تبديل ميكنند و يا آن را بازيچهدست عقول ناقص بشري قرار ميدهند.
بنابراين بهترين راه براي حفظحكومت اسلامي و جلوگيري از انحراف
آن به وسيله يك فرد يا يكگروه آنست كه نظام سياسي و قانون
اساسي در آن طوري باشد كه بااستفاده از ارزشهاي عادلانه، اعتدال و
موازنهاي ميان عناصر و قوايحكومت برقرار كند و هر يك از نهادها (قوا)
بتوانند بر نهادهاي ديگرنظارت داشته باشند و متقابلاً از طرف همان
نهادها تحت نظارت قرارگيرند و اين همان آئين معروف «امر و نهي» است
كه حكومت را به«عدالت» نزديك ميسازد و امام خميني آن را به
عنوان جوهر و اساسهر حكومتي مطرح ميكند:
اسم الکتاب : انديشه سياسي امام خميني (قدس سره ) المؤلف : جهان بزرگی، احمد الجزء : 1 صفحة : 9