اسم الکتاب : انديشه سياسي امام خميني (قدس سره ) المؤلف : جهان بزرگی، احمد الجزء : 1 صفحة : 13
در اسلام اختناق نيست در اسلام آزادي است براي همه
طبقاتبراي زن، براي مرد، براي سفيد، براي سياه، براي همه، (
ايندمكراسي كه ما داريم دمكراسي است).
پس بايد ميان قلمرو زندگي خصوصي با قلمرو حيات عمومي ودولتي
مرزي قائل شد. امّا اينكه اين خط مرزي كجا بايد كشيده شودمسئلهاي
است كه ميان مكاتب مختلف مورد بحث و اختلاف است.
برخلاف هابس و ماركسيستها كه معتقد بودند بايد هر چه بيشتر
برقلمرو نظارت متمركز دولت افزود و از حوزه آزاديهاي فردي كاستامام
معتقد است كه هماهنگي اجتماعي و پيشرفت با حفظ قلمرووسيعي براي
زندگي خصوصي افراد همساز است. قلمروي كه نه دولتو نه هيچ فرد و
مقام ديگري را حق تجاوز به آن نيست تجاوز به اينمحدوده هر اندازه
كه اندك باشد خودكامگي و استبداد است. آزاديعقيده، مذهب، بيان،
شغل، مالكيت و... بايد از هرگونه تعرضخودسرانهمصون بماند و نقش
دولت هم همين است. (در آينده درقسمت آزادي و ليبرايزم توضيح
بيشتري در اين مورد دادهخواهدشد.)
انواع حكومتها
يكي از مهمترين بخشهاي انديشه سياسي «امام» كه شايد
دربسياري از تفاسيرِ نظرات امام به آن توجه كافي نشده
بررسيحكومتهاي بالفعل و تأثير آنها در تكوين خصلتها و روحيات
افرادتحت حكومت ميباشد. امام در تشريح صور مختلف حكومتها كه كمو
بيش در اين عصر به گونه بالفعل وجود داشتهاند ميپردازد و آنها رااز
جهات گوناگون به گروهها و دستههائي تقسيم ميكند. البته اينمسئله
امام را از توجه به دستهبندي محتوائي حكومتها باز نميدارد.بنابراين
از سياق كلام او چنين برميآيد كه حكومتها از نظر محتوائيبه دو دسته
تقسيم ميشوند: حكومت الهي و حكومت شيطاني.حكومتهاي شيطاني ميل
به وضع قوانين خودساخته دارند و حكومتالهي مقيد به قوانين خداوند
است. پس به نظر امام:
حكومت يا حكومت خدا است يا حكومت طاغوت و شكل سوميندارد.
حكومت طاغوتي فرو ريخت و سلطه شيطاني براي هميشه رختبربست و حكومت مستضعفين كه حكومت خدا است به جاي آننشست.
فرق اساسي حكومت اسلامي با حكومتهاي مشروطه سلطنتي وجمهوري
در همين است كه نمايندگان مردم يا شاه در اينگونهرژيمها به
قانونگذاري ميپردازند در صورتيكه قدرت مقننه واختيار تشريع در اسلام
به خداوند متعال اختصاص يافته است. شارعمقدس اسلام يگانه قدرت
مقننه است.
حال ميپردازيم به تعريف «امام» از حكومتهاي چندگانه:
امامحكومتهاي بالفعل در جامعه انساني را معمولاً در آثار خود به
چهاردسته تقسيم ميكنند: دمكراسي، استبدادي، سلطنتي مشروطه واسلامي.
دمكراسي
حكومت دمكراسي در لسان امام آن نوع حكومتياست كه
نمايندگان مردم به قانونگذاري ميپردازند البتهدمكراسيهائي كه
«امام» گاه محاسن و بيشتر معايب آنها را در نظردارد در عصر او با دو
تعريف روبرو بودهاند. يكي از مفاهيمدمكراسي از مطلق انگاشتن اراده
اكثريت و تحميل آن بر همه به ويژهاقليت، عدم وجود چند حزب، عدم
آزادي گفتار، مطبوعات، مذهبو مالكيت خصوصي سخن ميراند و ديگري
عبارتست از لوازمشركت آزادانه افراد در متظاهر كردن آن اراده و
امكان دادن به اقليتبراي تبديل شدن به اكثريت. شقّ دوم دمكراسي
كه به دمكراسيليبراليستي معروف است بر برابري اتباع كشور در
مقابل قانون،مسؤوليت دولت در برابر اكثريت، اجبار به اطاعت از
قوانين ناشي ازاراده اكثريت، حق رأي آزادانه مخفي عمومي، انتخاب
آزاد، وجودچند حزب، آزادي گفتار، مطبوعات، مذهب و ساير آزاديها
تأكيددارد و معتقد است كه برابري لغوي قابل حصول مطلوب نيست
بنابراينبرابري سياسي را ميپذيرد ولي برابري عملي افراد بشر را، با
توجه بهاختلافات بدني و عقلي، در دمكراسي قابل پذيرش نميداند و
صريحاًميپذيرد كه افراد مختلف توانائيهاي مختلفي دارند و
ميگويد:دمكراسي يك سطح مرده برابري را نميخواهد كه در آن همه
افرادبشري از تمام جهات برابر باشند بلكه تأكيد آن بر روي برابري
درمقابل قانون، برابري در انتخابات، برابري در داشتن
فرصتهايفرهنگي و برابري در مقام و شأن و غيره ميباشد. لكن شقّ
اوّلدمكراسي كه به عنوان دمكراسي سوسياليستي يا تودهاي شناخته
شدهاست آزاديهاي دمكراتيك را جزئي از روبناي دولت ميشمارد ومعتقد
است تا زماني كه مالكيت خصوصي بر وسائل توليد وجوددارد، طبقه مالك
اين آزاديها را تردستانه در خدمت خود ميآورد.بنابراين تا زماني كه
مالكيت خصوصي لغو نشود، جلوي تظاهر ارادهاكثريت گرفته شده و
آزاديهاي مدني جز صورت ظاهري چيز ديگرينيستند. ماركس، دمكراسي نوين
را «ديكتاتوري بورژوازي»ميخواند. از اين جهت رژيمهاي كمونيست
اگرچه به «دمكراسيهايتودهاي» معروف بوده و هستند و نمادهاي
دمكراتيك داشته و دارندولي دمكراسي سياسي به مفهوم ليبراليستي در
آنها وجود ندارد ايننوع دمكراسي غالباً صورت تظاهر اراده طبقه يا
طبقهها را دارد كهاكثريت جامعه را تشكيل ميدهند و در يك حزب پيشرو
كه خود رانماينده آن طبقهها معرفي ميكند مجسم ميشود، مانند
«ديكتاتوريپرولتاريا» كه تظاهر اين نوع استنباط از دمكراسي است.
لنينديكتاتوري پرولتاريا را «دمكراسي كامل» ميخواند كه به
وسيلهشوراها راه تكامل ميپيمايد.
اسم الکتاب : انديشه سياسي امام خميني (قدس سره ) المؤلف : جهان بزرگی، احمد الجزء : 1 صفحة : 13