مرحوم طبرسى صاحب تفسير مجمع البيان در اين باره مى گويد:
خـداونـد بـه ايـن اشـيـاء (آفـريـده هـايش ) سوگند ياد كرده به جهت
منافع فراوانى كه براى بـنـدگـانـش در آنـهـا وجـود دارد و بـه خاطر نشانه
هايى كه بر يگانگى و وحدانيت وى و آثار قدرت نامتناهى اش در آنها نمودار
است .(223)
قسمهاى قرآن :
خـداونـد مـتعال در قرآن مجيد، علاوه بر ذات خويش به مخلوقاتش
نيز سوگند ياد كرده است . در يك تقسيم بندى غالب سوگندهاى قرآن را مى توان
چنين تقسيم كرد.
1 ـ سـوگـند به ذات پروردگار:
در دو مورد
به لفظ جلاله ((اللّه )) و در شش مورد به كلمه ((ربّ)) كه اشاره به وصف
ربوبيّت حق تعالى است ، سوگند ياد شده است ، مانند آيه :
، همچون آسمان ، خورشيد، ستارگان ، زمين ، ماه ، باد، ابر، دريا، كشتى ، انجير و زيتون .(229)
7 ـ سـوگـند به زمانهاى مختلف
، چون سپيده دم (فجر)، چاشتگاه ، عصر، غروب آفتاب ، روز و شب .(230)
8 ـ سوگند به مكانهاى مقدس ، چون :
مكه ، كوه طور و بيت المعمور.(231)
9 ـ در مواردى نيز به نفس انسان
، وجدان انسانى ، قلم و نوشته ، به اسبان پيكارگر، شفع ، وتر و ... قسم ياد كرده است .(232)
مورد قسم :
در پـاسـخ بـه ايـن سـؤ ال كـه قسمهاى قرآن براى تاءكيد بر چه
مطالبى آورده شده ، بايد گفت : قسمهاى قرآن يا براى مواردى آورده شده كه
اعتقاد بشر به آنها لازم و ضرورى است و يا براى تاءكيد بر حالات و روحيات
بشر است .
دسـتـه اول ، مثل وحدانيت خداوند، وقوع قيامت ، مبعوث شدن پيامبران ،
نبوت پيامبر گرامى اسلام (ص )، عـظـمـت قـرآن ، حـقـانـيـت وعده الهى در
تضمين رزق و روزى ، وحى بودن آنچه پيامبر مى گويد، بيان شده و مورد تاءكيد
قرار گرفته اند.
دسته دوم ، مثل تاءكيد بر آفرينش انسان در بهترين صورت ، آفرينش
انسان در رنج و سختى ، وجود نگهبانان و حافظانى بر انسان ، زيانكار بودن
انسانها جز مؤ منان نيكوكار، فطرت حق شناس انسان و تاءكيد بر رستگارى كسانى
كه خودسازى را پيشه كردند.
تناسب قسم با مورد آن :
در گـذشته گفتيم كه قسم براى تاءكيد آن مطلبى است كه مورد قسم واقع
شده است . اينك اين سؤ ال پيش مى آيد كه آيا بين اين قسمها و موارد آن
رابطه اى وجود دارد و يا هر قسمى در قرآن بـدون داشـتـن رابـطـه مـناسب
براى مطلبى آورده شده است ؟ محققان علوم قرآنى وجود رابطه را حـتـمـى
دانسته و در توجيه آن سخنها گفته اند. از بين همه آنها، به سخن علامه
طباطبايى (ره ) نـويسنده تفسير گرانقدر الميزان اكتفا مى كنيم كه با كلامى
رسا، اين رابطه را تبيين نموده و فرموده است :
خـوانـنـده عـزيـز، اگر در آياتى كه خداى تعالى در آنها سوگند ياد
كرده دقت بفرمايد، خواهد ديـد كـه خـود سـوگـنـدهـا، حـجـت و بـرهانى است
كه بر حقانيت جواب قسم دلالت مى كند، نظير سـوگـنـدى كـه در مـورد رزق
خـورده و فـرمـوده : ((فـَوَرَبِّ السَّمـاءِ وَ الاَْرْضِ اِنَّهـُ لَحـَقُّ...))(233)
كـه در عـيـن ايـن كـه سـوگـنـد خـورده بـر حـقـيـقـت رزق ، دليل آن را هم
بيان كرده و آن اين است كه خداى تعالى رب و مدبّر آسمان و زمين است و
مبداء رزق مـرزوقـيـن هم همان تدبير الهى است ؛ و سوگندى كه در مورد مستى
كفار ياد كرده ، مى فرمايد: ((لَعَمْرُكَ اِنَّهُمْ لَفى سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ))(234)
در عين سوگند بر گمراهى و كورى آنان ، دليل آن را هم بيان كرده و آن جان
پيامبر است ، كه جانى طاهر و به عصمت خدايى مصون از هر نـقص است ، و معلوم
است كه مخالف چنين پيامبرى معصوم ، در مستى و سرگردانى بسر مى برد و
سـوگـنـدى كـه در رسـتـگـارى نـفوس الهى و خسران نفوس آلوده ياد كرده ،
مى فرمايد: ((وَ الشَّمـْسِ وَ ضُحيهاَ ...َ وَ نَفْسٍ وَ
ما سَوّيهاَ فَاَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْويهاَ قَدْ اَفْلَحَ مَنْ
زَكّيهاَ وَ قَدْ خـابَ مـَنْ دَسـّيـهـا))(235) كـه در عـيـن
ايـنـكـه سـوگند ياد كرده ، دليلش را هم آورده مى فـرمـايد: نظامى را كه در
خورشيد و ماه و شب و روز جريان دارد و منتهى شده به پيدايش نفسى كـه
فـجـور و تـقـوايش به او الهام شده ، خود دليل است بر رستگارى كسى كه نفس
را تزكيه كند و خسران كسى كه آن را آلوده سازد.(236)