3 . عقل هنگامى حجت است كه أحكام مورد نظر ما أحكام توقيفية و
تعبديةنباشند [1] . در قلمرو توقيفيات و تعبديات , به عقل تمسك نمى
شود , زيرا در اين مقام بايد ديد كه شارع خود چه گفته و ميزان و مقدارى
كه تعيين فرموده است چيست . در واقع , بايد به همان مقدار و ميزان عمل
كرد .
أما اگر موضوع ما عقلايى بود , مسئله به تعبد و توقيف برنمى گردد ,
زيرا درمحيط عقلاء هم اين چنين أحكامى هست . و در اينجاست كه مى گوييم
حكم عقل حجتاست .
4 . احتمال اين است كه أصلا عقل دليل محسوب نمى شود نه عرضا و نه
طولا و نه بر پايه معناى سوم بلكه به بركت حكم عقل است كه به حكم شرع
مى رسيم , يعنى , مطابق ضابطه اى كه بعدا بيان خواهيم كرد , حكم عقل ما
را به حكم شرع مى رساند . پس آنچه حجت است و آنچه مستند فتواى فقيه و
مستند عقل مقلد مى گردد حكم شرعى است , نه حكم عقلى . و حكم عقلى فقط
مقام و موقع راهنما را دارد وارائه طريق مى كند و ما را به حكم شرعى مى
رساند .
نظرات علماء و محققان : هنگامى كه به كلمات علماء و محققان متقدم و متأخر رجوع مى كنيم [2] , به نكات زير مى رسيم :
1 . على الظاهر , تا قبل از زمان ابن جنيد و شاگردش شيخ مفيد (
رضوان الله تعالى عليه ) اشاره اى به مسئله دليل عقل نشده است . نخستين
كسى كه به حكم عقل صريحا اشارت كرده است شيخ مفيد ( ره ) است كه در باب
عقل مى فرمايد[ : ( و
[1] احكام يا توقيفيه اند و يا عقلايى . احكام توقيفيه منوط به
ورود نص خاص و منوط به تعبد محضند , و به يك معنى تأسيسند از طرف شارع ,
حكمى است كه قبلا در محيط عقلا نبوده و سپس با دستور شارع مقدس اين حكم
با خصوصيات معين و ضابطه مشخص جعل گرديده است .
[2] علماى سنت و جمعت , على الظاهر , عقل را از ادله اربعه نمى ش
مارند . كلمات ابو حامد غزالى[ ( المستصفى]) , جلد اول ) تقريبا به اين
مطلب تصريح دارد كه عقل به تنهايى دليل نيست . البته در مسئله برائت
ذمه از واجبات , وقتى دليل نباشد , يا در باب حرج و يا نسبت به
معجزات به عقل تمسك شده است . اما عقلى كه مورد بحث ما و يكى از ادله
اربعه است غير از اين مسائل است .