پيامبر اكرم ( ص ) , كه افراد را براى تبليغ مى فرستاد , طريقه اى تازه بر
خلافطريقه عقلاء در مقام تفهيم مقاصد و بيان احكام شرعى نياورد .
با ثابت شدن اين دو مقدمه , نتيجه اى كه به طور قطع مى گيريم
آن است كهظواهر كلام نزد شارع حجت است , و شارع مقدس ظن حاصل از ظواهر
را حجتمى داند و از تحت عموم[ ( أصالت عدم حجيت كل ظن]) خارج مى كند .
اكنون بايد ديد آيا حجيت ظواهر كتاب هم مثل ظواهر ديگر حجت است .
عده اى منكر آن شده اند كه ظاهر كتاب حجت باشد . گروهى از
أخباريان گفته اندظهورات كتاب نسبت به كسانى كه مقصود بالافهام هستند
حجت است , أما در مورد كسانى كه چنين نيستند حجت نيست مثل كسانى كه
بعد از رسول الله ( ص )آمده اند و يا در مدينة و يا در اطراف مسجدى كه آيه
نازل شده است نبوده اند . در واقع ,[ ( قرآن]) مثل كتب علمى نيست كه
مصنف و مؤلف آنها نظر به خواننده خاص ندارند و تمام نظرشان به اين است
كه فرضيه علمى را بيان كنند و قهرا هر كس كه آن را بخواند و قبول كند
برايش حجت باشد . كتاب از اين سنخ كتب نيست كه به مشافهين و حاضرين و
مخاطبين كار نداشته باشد , بلكه با آنهاكار دارد و آنها را طرف حساب
گرفته است . در اين معنى , بعضى گفته اند كه مثلا وقتى كسى در جلسه اى
صحبت مى كند , مستمعان با توجه به قرائن حاليه متوجه مطالب مى شوند , أما
كسانى كه در تجلسه نيستند يا بعد مىآيند , چون قرائن را درمطالب مى شوند ,
أما كسانى كه در تجلسه نيستند يا بعد مىآيند , چون قرائن را در دست
ندارند , مطالب بر آنها مخفى مى ماند . در نتيجه , نمى توان به ظواهر
كتاب عمل كرد . جواب اين مطلب آن است كه وقتى احتمال قرينه مى دهيم
ولى نمى توانيم به آن برسيم , أصالت عدم قرينه جارى مى شود . در واقع ,
ما منكر نمى شويم كه احتمال عقلى قرينه در كلام هست , أما أصل أولى اين
است كه قرينه نيامده است , و اين أصل أصلى عقلايى است مضافا اينكه ما
معتقديم كه جعل احكام و جعل قانون , در تمام جوامع عقلايى , به طور قضيه
حقيقيه است كه شامل حاضران و معدومان و غايبان مى شود . وقتى خداوند مى
فرمايد ﴿ و لله على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا﴾
بر هر كس مستطيع شد حج واجب است . اين حكم نظر ندارد به كسى كه در زمان
صدور آيه مستطيع است , حكم بر روى[ ( طبيعه المستطيع]) رفته است
يعنى[ (كل من كان مستطيعا يجب عليه الحج]) . در قوانين كه مى گويد هر كس