ديگر فرد در مجمع العنوانين ملاقات مى كنند ( يعنى اصالت العموم در عام
انحلالى ) وقتى گفته مى شود ( واكرم العلماء]) اين خطاب تمامى افراد خود
را در برمى گيرد , ولو اينكه يكى از افراد داراى عنوان ديگر باشد , در
اينجا عموم عام يا اصالت العموم يك مدلول مطابقى دارد و يك مدلول
التزامى .
مدلول مطابقى اصالت العموم مى گويد عام كه آمد تمامى افراد را
شامل مى شوديعنى[ ( يجب اكرام كل عالم]) و اين حكم انحلال در تك تك
افراد دارد , اما مدلول التزامى أصالة العموم مى گويد هر حكمى غير از
اين حكم[ ( اكرام العالم]) نفى مى شود پس در خصوص فرد مورد نظر به اعتبار
اينكه از افراد عام است گفته مى شود كه وى را اكرام بكن و مدلول
التزامى نيز مشعر به نفى هر حكم ديگرى است , اما همين فرد چون داراى يك
عنوان ديگر است درباره اش گفته مى شود كه اكرام نكن , يعنى مدولول
مطابقى حكم عام با مدلول التزامى حكم ديگر همين فرد در تعارض است يكى مى
گويد اكرام بكن و ديگرى مى گويد اكرام نكن .
به تعبير جامعتر مدلول مطابقى هر دليل با مدلول التزامى دليل ديگر ,
تعارض مى كنند . يعنى مطابقى امر با مدلول التزامى نهى و مدلول مطابقى
نهى با مدلول التزامى أمر تعارض مى كنند و اين تعارض در مقام جعل و
تشريع است . مثلا اين دليل كه[ ( نماز جمعه در عصر غيبت واجب است])
با اين دليل كه[ ( نماز جمعه در عصر غيبت حرام است]) تعارض پيدا مى
كنند , يعنى مدلول التزامى واجب با مدلول مطابقى حرام و مدلول التزامى
حرام با مدلول مطابقى واجب تعارض پيدامى كنند و اين تعارض نيز در مقام
اول و جعل است زيرا نافى هر دليل ديگر درفرد مجمع العنوانين است و اين
تكذيب طرفينى كه از آن به تكاذب تعبير مى شود معلول دلالت التزاميه هر
يك از دو دليل است . حال اگر دو دليل صرفا دومدلول مطابقى داشته باشند و
دو مدلول مطابقى بالذات با هم تنافى ندارند , و اگر تنافى ايجاد شود
بالعرض است , زيرا مدول مطابقى يك دليل چيزى را اثبات مى كند و مدلول
مطابقى دليل ديگر چيزى ديگر را , اصولا نفى از مختصات دلالت التزامى است
و با عدم دلالت التزامى تكاذب نيز موجود نخواهد آمد . قهرا در چنين
موارد بايد گفت مجمع العنوانين در عموم و خصوص من وجه