در اموالش منع شده است.
مقاربت: نزديكى كردن؛ آميزش جنسى.
مقرّرات شرعيه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تكليف شرعى معيّن گرديده است.
مكروه: ناپسند؛ نامطلوب؛ آنچه انجام آن حرام نيست ولى تركش اولى است.
مكلّف: هر انسانى كه بالغ و عاقل است.
ملاعبه: بازى كردن؛ معاشقه كردن.
مميّز: خردسالى كه خوب و بد را تميز مىدهد.
منذور له: كسى كه به نفع او نذر شده است مثل امام رحمه الله.
منعزل: خود به خود بركنار شده.
موازين شرعيّه: معيارهاى شرعيّه.
موالات: پشت سر هم؛ پياپى انجام دادن.
موجر: اجاره دهنده.
مورد اشكال است: خلاف احتياط است؛ در اين مورد مىتوان به مجتهد ديگر مراجعه كرد.
موقوفٌ عليهم: كسانى كه به نفع آنها وقف شده است.
موقوفه: وقف شده.
موكّل: وكيلكننده.
منع كردن: جلوگيرى كردن؛ بازداشتن.
ميّت: مرده؛ جسد بىجان انسان.
(ن)
ناسيه: زنى كه وقت عادت ماهيانه خود را از ياد برده است.
نافله: نماز مستحبّى.
نرى: بيضه.
نبش قبر: شكافتن قبر.
نصاب: حدّ مشخّص؛ حد يا مقدار معيّن.